در این دنیای عجیب، چنانچه بدانیم کجاییم، آن را به سرزمینی زیبا بدل خواهیم کرد و شگفتیاش را دوصد چندان خواهیم نمود و در صورت عدم اطلاع، آن را به ویرانهای متروک، تبدیل مینماییم.
در عرصهی زندگی و در این گیتی، گویی همگی سرگردان، بهدنبال جایگاه حقیقیمان هستیم و شاید بهدنبال گمشدهمان...غافل از اینکه درپی صرف انرژی بیهوده میباشیم زیرا که تشنهلبانایم گرد جهان و میبایست خود را در خود بیابیم، در دنیای درون! کمی جلوتر و حتی نزدیکتر...
میتوان اینطور تصور نمود:
یک فرماندهی بزرگ در منطقهای بسیار مهم! برای تمامی اندیشهها و رفتارهایمان
آری! دنیای شگفتانگیز درون
در این دنیای عجیب، چنانچه بدانیم کجاییم، آن را به سرزمینی زیبا بدل خواهیم کرد و شگفتیاش را دوصد چندان خواهیم نمود و در صورت عدم اطلاع، آن را به ویرانهای متروک، تبدیل مینماییم.
پس نخستین گام جهت رسیدن به قلهی رفیع کامیابی، گذاردن بازرسان مجرب و نخبه، با سرمنشأ تدبیر است که این نیز خود مستلزم گذراندن دورههای تخصصی و دقیق، جهت کنترل بسیار حساس و بدون خطا بر تمامی رفتارها و افکارمان میباشد.
اینبار سری به کتابهای آسمانی زده و با نگاهی، درمییابیم که خداوند با اهدای ودیعهی گوهری گرانبها چون عقل، ما را از دیگر موجودات، برتری فرموده.
با این اطلاعات، رازی دیگر از آفرینش، هویدا میشود.
چنانچه یک مقایسهی ساده انجام دهیم، با کنار هم گذاشتن فرهنگ لغات زمینی که گرانبهایی را الماس و فرهنگ آسمانی که گرانبهایی را عقل میداند، میتوان نیروی عقل را بهسان جواهری چندوجهی دانست، بدین معنا که بهطور مثال هر موضوعی که در پیشرو داریم، فقط متوجه یک بعد آن نشویم بلکه ابعاد دیگر آن را نیز مورد بررسی قراردهیم و در این حال، بهطور قطع به نتایج بهتری دست خواهیم یافت.
حال چنانچه این مطلب را به دنیای درون بسط دهیم، با این پیشفرض که بازرسان به بهترین نحو وظیفهی خود که همان نظارت بسیار دقیق بر تمامی اعمال و افکار شخص میباشد را انجام میدهند، از نیروی هنر نیز بهره گرفته و آهنگی خاص را بیافرینیم و هماهنگی را بین تمامی رفتارها برقرارنماییم.
باز میتوان افق دید را وسیعتر کرده و ببینیم که همین هارمونی و هماهنگیست که تمامی مخلوقات را در عالم هستی، زیبا جلوه میدهد و چنانچه آهنگی خاص حتی بین رنگها وجود نداشته باشد، ناهنجاری تولید شده و تمامی حواسمان را خواهد آزرد.
حال اگر الماس درون را با همین دید (یعنی هر وجه آن را یک علم فرض کنیم، مانند علم طب، ریاضی و اخلاق...) بنگریم، اگر این وجهها، فقط یک بعد آن پرورش یابد، میبینیم که مانند قارچی ناموزون رشد مینمایند و آهنگ زیبایی گوهر، درخشش و حتی تراش اولیه و بهعبارتی نظم اولیهی آن را بههم خواهد زد.
پس چنانچه ابتدا کسب علمِ صحیح نماییم و سپس به تمامی بازرسان که یک کار هماهنگ و دقیق را انجام میدهند، فرمان دهیم، میتوان تمامی ابعاد گوهر درون را به یک اندازه رشد داد و درنهایت نتیجهی آن، یک همسویی است که این همسویی..
دیگر همگی بهتر میدانید که گــوهر چنانچه ذرهای درشتتر و بزرگتر شود، بها و ارزشش به حالتی غیرقابل تصور، افزایش مییابد و درخشش طیف نور آن، هر بینندهای را به تحسین وامیدارد.
با این رشد، قابل رؤیتتر، جذابتر و متحیرکنندهتر میشود. شاید این عظمت، نیرویی جادویی داشته و به این خاطر است که زیباییاش آدمی را مسحور مینماید.
دیدیم که چه زیبا و با اندکی تأمل، چه آسان خود را دریافتیم.
در این مقطع است که وقتی خود را در دنیای درون درمییابیم، جایگاهمان را نیز در هستی بهخوبی دریافتهایم و همآوا با کنسرت طبیعت، در جایگاه اصلیمان، بهزیبایی نقشآفرینی کرده و نت موسیقی زندگیمان را بسیار خوشآهنگ خواهیم نواخت و اینگونه است که احساس کامل بودنمان را بهدرستی تجربه خواهیم نمود.
میتوان اینطور تصور نمود:
یک فرماندهی بزرگ در منطقهای بسیار مهم! برای تمامی اندیشهها و رفتارهایمان
آری! دنیای شگفتانگیز درون
در این دنیای عجیب، چنانچه بدانیم کجاییم، آن را به سرزمینی زیبا بدل خواهیم کرد و شگفتیاش را دوصد چندان خواهیم نمود و در صورت عدم اطلاع، آن را به ویرانهای متروک، تبدیل مینماییم.
پس نخستین گام جهت رسیدن به قلهی رفیع کامیابی، گذاردن بازرسان مجرب و نخبه، با سرمنشأ تدبیر است که این نیز خود مستلزم گذراندن دورههای تخصصی و دقیق، جهت کنترل بسیار حساس و بدون خطا بر تمامی رفتارها و افکارمان میباشد.
اینبار سری به کتابهای آسمانی زده و با نگاهی، درمییابیم که خداوند با اهدای ودیعهی گوهری گرانبها چون عقل، ما را از دیگر موجودات، برتری فرموده.
با این اطلاعات، رازی دیگر از آفرینش، هویدا میشود.
چنانچه یک مقایسهی ساده انجام دهیم، با کنار هم گذاشتن فرهنگ لغات زمینی که گرانبهایی را الماس و فرهنگ آسمانی که گرانبهایی را عقل میداند، میتوان نیروی عقل را بهسان جواهری چندوجهی دانست، بدین معنا که بهطور مثال هر موضوعی که در پیشرو داریم، فقط متوجه یک بعد آن نشویم بلکه ابعاد دیگر آن را نیز مورد بررسی قراردهیم و در این حال، بهطور قطع به نتایج بهتری دست خواهیم یافت.
حال چنانچه این مطلب را به دنیای درون بسط دهیم، با این پیشفرض که بازرسان به بهترین نحو وظیفهی خود که همان نظارت بسیار دقیق بر تمامی اعمال و افکار شخص میباشد را انجام میدهند، از نیروی هنر نیز بهره گرفته و آهنگی خاص را بیافرینیم و هماهنگی را بین تمامی رفتارها برقرارنماییم.
باز میتوان افق دید را وسیعتر کرده و ببینیم که همین هارمونی و هماهنگیست که تمامی مخلوقات را در عالم هستی، زیبا جلوه میدهد و چنانچه آهنگی خاص حتی بین رنگها وجود نداشته باشد، ناهنجاری تولید شده و تمامی حواسمان را خواهد آزرد.
حال اگر الماس درون را با همین دید (یعنی هر وجه آن را یک علم فرض کنیم، مانند علم طب، ریاضی و اخلاق...) بنگریم، اگر این وجهها، فقط یک بعد آن پرورش یابد، میبینیم که مانند قارچی ناموزون رشد مینمایند و آهنگ زیبایی گوهر، درخشش و حتی تراش اولیه و بهعبارتی نظم اولیهی آن را بههم خواهد زد.
پس چنانچه ابتدا کسب علمِ صحیح نماییم و سپس به تمامی بازرسان که یک کار هماهنگ و دقیق را انجام میدهند، فرمان دهیم، میتوان تمامی ابعاد گوهر درون را به یک اندازه رشد داد و درنهایت نتیجهی آن، یک همسویی است که این همسویی..
دیگر همگی بهتر میدانید که گــوهر چنانچه ذرهای درشتتر و بزرگتر شود، بها و ارزشش به حالتی غیرقابل تصور، افزایش مییابد و درخشش طیف نور آن، هر بینندهای را به تحسین وامیدارد.
با این رشد، قابل رؤیتتر، جذابتر و متحیرکنندهتر میشود. شاید این عظمت، نیرویی جادویی داشته و به این خاطر است که زیباییاش آدمی را مسحور مینماید.
دیدیم که چه زیبا و با اندکی تأمل، چه آسان خود را دریافتیم.
در این مقطع است که وقتی خود را در دنیای درون درمییابیم، جایگاهمان را نیز در هستی بهخوبی دریافتهایم و همآوا با کنسرت طبیعت، در جایگاه اصلیمان، بهزیبایی نقشآفرینی کرده و نت موسیقی زندگیمان را بسیار خوشآهنگ خواهیم نواخت و اینگونه است که احساس کامل بودنمان را بهدرستی تجربه خواهیم نمود.