Quantcast
Channel: انجمن تفریحی تک دختر - سرگرمی، تصاویر، عکس مذهبی، عکس های تک دختر، اس ام اس، اصن یه وضی، تفریحی، ترول، تصاویر جالب، کاریکاتور طنز، منطقه آزاد، شعر، داستان كوتاه، مطلب جدید، موبايلستان، نرم افزار، بازي های اندروید، طنز، بازی، معرفی بازی، دانلود بازی، کلیپ، مذهبی، نرم افزار، ورزشي، خاطرات خوشمزه، فرهنگی-هنری، معرفی نرم افزار، دانلود نرم افزار، بازی آنلاین، ♥♥تالار رسمی هواداران استقلال!♥♥، داستان، تاریخ ایران و جهان، حاشیه های سینما، مجله خبری، اقتصادی، اجتماعی، تکنولوژی، حوادث، ورزشی، سایر، اطلاعات عمومی، فیلم ها و سریال ها، سینما و تلویزیون، فال و طالع بینی، عکس بازیگران، بیوگرافی بازیگران، عاشقانه، عکس های عاشقانه، جملات عاشقانه، اس ام اس های عاشقانه، اشعار عاشقانه، بيوگرافي ورزشكاران، عكس ورزشكاران، صحنه هاي ورزشي، خانه داری و دکوراسیون، آموزش اشپزي، ترفند هاي خانه داري، مد و زيبايي، مدل لباس، مدل مو، شيك پوش بودن در عين با حجاب بودن، حیوانات خانگی، تصاویر طبیعت
Viewing all articles
Browse latest Browse all 13198

قدردانی

$
0
0
یک شخص جوان با تحصیلات عالی برای شغل مدیریتی 
در یک شرکت بزرگ درخواست داد. در اولین مصاحبه پذیرفته 
شد؛ رئیس شرکت آخرین مصاحبه را انجام داد. رئیس شرکت از شرح 
سوابق متوجه شد که پیشرفت های تحصیلی جوان از دبیرستان تا پژوهشهای 
پس از لیسانس تماماً بسیار خوب بوده است، و هرگز سالی نبوده که نمره نگرفته باشد. 
رئیس پرسید: ((آیا هیچ گونه بورس آموزشی در مدرسه کسب کردید؟)) 
جوان پاسخ داد: ((هیچ.)) 
رئیس پرسید: ((آیا پدرتان بود که شهریه های مدرسه شما را پرداخت کرد؟)) 
جوان پاسخ داد: ((پدرم فوت کرد زمانی که یک سال داشتم، مادرم بود که شهریه های 
مدرسه ام را پرداخت می کرد.)) 
رئیس پرسید: ((مادرتان کجا کار می کرد؟)) 
جوان پاسخ داد: ((مادرم بعنوان کارگر رختشوی خانه کار می کرد.)) 
رئیس از جوان درخواست کرد تا دستهایش را نشان دهد. 
جوان دو تا دست خود را که نرم و سالم بود نشان داد. 
رئیس پرسید: ((آیا قبلاً هیچ وقت در شستن رخت ها به مادرتان کمک کرده اید؟))
جوان پاسخ داد: ((هرگز، مادرم همیشه از من خواسته که درس بخوانم و 
کتابهای بیشتری مطالعه کنم. بعلاوه، مادرم می تواند سریع تر از من رخت بشوید.)) 
رئیس گفت: ((درخواستی دارم. وقتی امروز برگشتید، بروید و دستهای مادرتان را تمیز کنید، 
و سپس فردا صبح پیش من بیایید.)) 
جوان احساس کرد که شانس او برای بدست آوردن شغل مدیریتی زیاد است. 
وقتی که برگشت، با خوشحالی از مادرش درخواست کرد تا اجازه دهد دستهای او را تمیز کند. 
مادرش احساس عجیبی می کرد، شادی اما همراه با احساس خوب و بد، او دستهایش را به مرد جوان 
نشان داد. جوان دستهای مادرش را به آرامی تمیز کرد. همانطور که آن کار را انجام می داد اشکهایش 
سرازیر شد. اولین بار بود که او متوجه شد که دستهای مادرش خیلی چروکیده شده، 
و اینکه کبودی های بسیار زیادی در پوست دستهایش است. بعضی کبودی ها خیلی دردناک 
بود که مادرش می لرزید وقتی که دستهایش با آب تمیز می شد. 
این اولین بار بود که جوان فهمید که این دو تا دست هاست که هر روز رخت ها را می شوید تا 
او بتواند شهریه مدرسه را پرداخت کند. کبودی های دستهای مادرش قیمتی بود که مادر مجبور بود 
برای پایان تحصیلاتش، تعالی دانشگاهی و آینده اش پرداخت کند. 
بعد از اتمام تمیز کردن دستهای مادرش، جوان همه رخت های باقیمانده را برای مادرش 
یواشکی شست. 
آن شب، مادر و پسر مدت زمان طولانی گفتگو کردند. 
صبح روز بعد، جوان به دفتر رئیس شرکت رفت. 
رئیس متوجه اشکهای توی چشم های جوان شد، پرسید: 
((آیا می توانید به من بگویید دیروز در خانه تان چه کاری انجام داده اید 
و چه چیزی یاد گرفتید؟)) 
جوان پاسخ داد: ((دستهای مادرم را تمیز کردم، و شستشوی همه باقیمانده رخت ها را نیز تمام کردم.)) 
رئیس پرسید: ((لطفاً احساس تان را به من بگویید.)) 
جوان گفت: 
1-اکنون می دانم که قدردانی چیست. بدون مادرم، من موفق امروز وجود نداشت. 
2-از طریق با هم کار کردن و کمک به مادرم، فقط اینک می فهمم که چقدر سخت و دشوار 
است برای اینکه یک چیزی انجام شود. 
3-به نتیجه رسیده ام که اهمیت و ارزش روابط خانوادگی را درک کنم. 
رئیس شرکت گفت: ((این چیزیست که دنبالش می گشتم که مدیرم شود.)) 
می خواهم کسی را به کار بگیرم که بتواند قدر کمک دیگران را بداند، کسی که زحمات دیگران را 
برای انجام کارها بفهمد، و کسی که پول را بعنوان تنها هدفش در زندگی قرار ندهد. شما استخدام شدید. 
بعدها، این شخص جوان خیلی سخت کار می کرد، و احترام زیردستانش را بدست آورد. 
هر کارمندی با کوشش و بصورت گروهی کار می کرد. عملکرد شرکت به طور فوق العاده ای بهبود یافت

Viewing all articles
Browse latest Browse all 13198

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>