داشتم بچه ی خُردی و کلانش کردم
لقمه بگرفتم و همراه دهانش کردم
شیرش از شیره ی جان دادم و شربت ز گلاب
پند آموختمش مرد زمانش کردم
پنبه در گوشش و قفلی بزدم بر دهنش
همچنین شافنری زیر زبانش کردم
کج و معوج بُد و من راست نمودم او را
اینچنین بود ولی بنده چنانش کردم
بود چون ذوزنقه حال مربع گردید
گاهیش دایره سان گاه کمانش کردم
دوستداران ورا جمله به بر می خواندم
وز بر دشمن بدخواه نهانش کردم
قلم و کاغذ و اسباب گرفتم بهرش
به سوی مدرسه با شوق روانش کردم
سیکل بگرفت و بشد دیپلمه و گشت لیسانس
به خدا بسکه شب و روز چاخانش کردم
رشوه در جیبش و مدرک به نهادم به کفَش
با دوصد توصیه در نزد فلانش کردم
چونکه در شهر ندادند ورا شغل و مقام
بردمش کوه و بیابان و شبانش کردم
خرج کردم همه ی پول و پلا در کارش
نبدم چاره اگر نوکر خانش کردم
سرخوش از باده ی گلرنگ نشد مست و خراب
وضع حال است چنین شرح و بیانش کردم
لقمه بگرفتم و همراه دهانش کردم
شیرش از شیره ی جان دادم و شربت ز گلاب
پند آموختمش مرد زمانش کردم
پنبه در گوشش و قفلی بزدم بر دهنش
همچنین شافنری زیر زبانش کردم
کج و معوج بُد و من راست نمودم او را
اینچنین بود ولی بنده چنانش کردم
بود چون ذوزنقه حال مربع گردید
گاهیش دایره سان گاه کمانش کردم
دوستداران ورا جمله به بر می خواندم
وز بر دشمن بدخواه نهانش کردم
قلم و کاغذ و اسباب گرفتم بهرش
به سوی مدرسه با شوق روانش کردم
سیکل بگرفت و بشد دیپلمه و گشت لیسانس
به خدا بسکه شب و روز چاخانش کردم
رشوه در جیبش و مدرک به نهادم به کفَش
با دوصد توصیه در نزد فلانش کردم
چونکه در شهر ندادند ورا شغل و مقام
بردمش کوه و بیابان و شبانش کردم
خرج کردم همه ی پول و پلا در کارش
نبدم چاره اگر نوکر خانش کردم
سرخوش از باده ی گلرنگ نشد مست و خراب
وضع حال است چنین شرح و بیانش کردم