Quantcast
Channel: انجمن تفریحی تک دختر - سرگرمی، تصاویر، عکس مذهبی، عکس های تک دختر، اس ام اس، اصن یه وضی، تفریحی، ترول، تصاویر جالب، کاریکاتور طنز، منطقه آزاد، شعر، داستان كوتاه، مطلب جدید، موبايلستان، نرم افزار، بازي های اندروید، طنز، بازی، معرفی بازی، دانلود بازی، کلیپ، مذهبی، نرم افزار، ورزشي، خاطرات خوشمزه، فرهنگی-هنری، معرفی نرم افزار، دانلود نرم افزار، بازی آنلاین، ♥♥تالار رسمی هواداران استقلال!♥♥، داستان، تاریخ ایران و جهان، حاشیه های سینما، مجله خبری، اقتصادی، اجتماعی، تکنولوژی، حوادث، ورزشی، سایر، اطلاعات عمومی، فیلم ها و سریال ها، سینما و تلویزیون، فال و طالع بینی، عکس بازیگران، بیوگرافی بازیگران، عاشقانه، عکس های عاشقانه، جملات عاشقانه، اس ام اس های عاشقانه، اشعار عاشقانه، بيوگرافي ورزشكاران، عكس ورزشكاران، صحنه هاي ورزشي، خانه داری و دکوراسیون، آموزش اشپزي، ترفند هاي خانه داري، مد و زيبايي، مدل لباس، مدل مو، شيك پوش بودن در عين با حجاب بودن، حیوانات خانگی، تصاویر طبیعت
Viewing all articles
Browse latest Browse all 13198

اینو میگن سگ

$
0
0
قصاب بادیدن سگی که به سمت مغازه ی او می امد حرکتی کرد تا او را دور کند اما در دهان سگ یه نامه بود که توش نوشته بود لطفا 15 عدد سوسیس و یک کیلو گوشت به من بدید و 10 دلار هم توی نامه بود.
قصاب که متعجب شده بود سوسیس و گوشت را داخل کیسه ای انداخت و در دهان سگ قرار داد.سگ هم کیسه را گرفت و رفت.
قصاب چون خیلی تعجب کرده بود و از طرفی هم وقت بستن مغازه اش بود مغازه رو بست و دنبالش راه افتاد.
سگ در خیابان راه می رفت که به محل خط کشی رسید با حوصله صبر کرد تا چراغ سبز بشه.بعد از خیابان عبور کرد و رفت تا به ایستگاه اتوبوس رسید نگاهی به تابلو حرکت اتوبوس ها کرد و ایستاد قصاب هم که از حرکات او متعجب شده بود ایستاد.
اتوبوس امد سگ جلو رفت و شماره ی ان را چک کرد وبه ایستگاه برگشت اتوبوس بعدی امدشماره ی ان را چک کرد و سوار شد.قصاب هم سوار شد.
اتوبوس در حال حرکت به حومه ی شهر بود و سگ منظره ی بیرون را نگاه می کرد بعد از گذشتن از چند خیابان سگ رو پنجه اش بلند شد و زنگ اتوبوس را زد و اتوبوس ایستاد سگ پیاده شد و قصاب هم به دنبالش.
سگ کمی در خیابان راه رفت تا به خانه ای رسید بعد کیسه رو روی پله گذاشت و عقب رفت و با سرعت خودش رو به در زد بار دیگری این کار را انجام داد اما کسی در را باز نکردسگ به طرف محوطه ی باغ رفت و از دیوار باریکی بالا رفت و چند دفعه سرش را به پنجره زد و بعد به جلو ی در بازگشت.
مردی در را باز کرد و بعد شروع به فحش دادن و تنبیه ی سگ کرد.
قصاب با عجله جلو رفت و گفت:چی کار می کنی دیوانه این سگ نابغه است این باهوش ترین سگی هست که من تاحالا دیدم.
مرد نگاهی به قصاب کرد و گفت:تو به این میگی با هوش.این دومین باره تو این هفته که کلیدش رو جا میذاره.

Viewing all articles
Browse latest Browse all 13198

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>