تاریخ بریتانیا
تاریخ انگلستان، با عبور نخستین مهاجران از تنگه دوور و ورود آنها به جزایر بریتانیا در هزاران سال پیش آغاز میگردد. این نوشتار به تاریخ انگلستان به معنای عامی که واژه انگلستان در منابع فارسی دارد- صرف نظر از معانی خاص انگلستان و بریتانیا در منابع غربی- میپردازد. محتویات [نهفتن] ۱ پیش از رومیان ۲ عهد رومیان ۳ تهاجم آنگلوساکسونها ۴ تهاجم نورمانها ۵ سلسله پلانتانژه ۶ سلسله تئودور ۶.۱ از قدرت یابی هنری هفتم تا خلع ماری اول ۶.۲ عصر الیزابت ۷ انگلستان در سده هفدهم ۷.۱ توطئه باروت ۷.۲ دوران میان پادشاهی ۷.۳ از استرداد سلطنت تا انقلاب باشکوه ۸ انگلستان در سده هجدهم ۹ انگلستان در سده نوزدهم ۹.۱ عصر ویکتوریا ۱۰ انگلستان معاصر ۱۱ پانویس ۱۲ منابع و مطالعه بیش تر ۱۲.۱ انگلیسی ۱۲.۲ فارسی پیش از رومیان [ویرایش] زمان نصب سنگهای استون هنج، ۲۰۰۰ تا ۲۵۰۰ سال پیش از میلاد مسیح، تخمین زده میشود. نخستین ساکنان شناخته شده انگلستان، شکارچیان پارینه سنگی بودند. پس از اتمام آخرین عصر یخبندان، اولین گروههای کشاورز در این جزیره ساکن شدند. در آخرین هزاره پیش از میلاد، اقوام مهاجمی به نام سلتها از نوردیک به انگلستان حمله کردند و با غلبه بر ساکنان بومی، در این سرزمین سکنی گزیدند.[۱] نخستین گروههای سلت، حدود ۷۰۰ سال پیش از میلاد و آخرین آن ها(بلژها) ۷۵ سال پیش از میلاد وارد انگلستان شدند. به نظر میرسد نخستین بار در انگلستان، سلتها از آهن در ساخت ابزارآلات بهره گرفته باشند. عهد رومیان [ویرایش] نمایی از بقایای دیوار هادریان. سپاهیان رومی نخستین بار در سال ۵۴ پیش از میلاد به جزیره وارد شدند و فتوحات محدودی انجام دادند. در سال ۴۴ پس از میلاد، به فرمان امپراتور وقت روم، کلاودیوس اول، جنگاوران رومی به طور جدی و گسترده به نواحی جنوبی انگلستان حمله ور شدند و تا سال ۹۰ میلادی استان رومی انگلستان را تاسیس کردند. احتمالا شهر لندن حد فاصل سالهای ۷۰ تا ۱۰۰ میلادی بنا شدهاست. رومیها در جنوب جزیره، جادهها، شهرها و امکانات رفاهی و آموزشی بسیاری ایجاد کردند. سلتها با مظاهر تمدنی به مراتب کمتر، در شمال میزیستند؛ و برای رومیهای ساکن جنوب، مشکلات زیادی میآفریدند. یکی از اقوام سلتی، پیکتز، به ویژه بیشتر مشکل آفرین بود. چند صد سال پس از میلاد، یکی از امپراتوران روم به نام هادریان، دیواری در شمال ساخت تا از حملات مکرر سلتها جلوگیری کند.[۲] [۳] تهاجم آنگلوساکسونها [ویرایش] نوشتار اصلی: انگلستان در عهد آنگلوساکسونها پاپ گرگوری کبیر، فرمان گسیل مبلّغان مسیحی به سوی آنگلوساکسونها را امضا میکند. در انتهای سده ۴ میلادی، رهبر رومی انگلستان از قبایل آلمانی خواست که در انگلستان مستقر گردند. او با این تصمیم میخواست که ژرمنها را متحدانی صمیمی برای بخش رومی انگلستان سازد؛ تا از حملات پیکتزها جلوگیری کند. اما نتیجه خلاف انتظار بود. سیل اقوام ژرمن از جمله ساکسونها و انگلسها و ژوتها، در آغاز سده ۵ میلادی، رومیان انگلیسی را ناگزیر به ترک جزیره نمود. آغاز قرون وسطا در انگلستان را، همزمان با همین تهاجمها ذکر کردهاند. قبایل آلمانی، پس از بیرون راندن رومیان، سلتها را نیز به سمت غرب به عقب راندند. انگلسها و ساکسونها نام خود را به این خطه دادند. انگل لند یا انگلند. این افراد را انگلوساکسون مینامیدند. پیش از آمدن مسیحیت توسط رومیها، مردم پیرو مذاهب سلتی و ژرمنی-مشتمل بر انواعی از ستایش و پرستش طبیعت- بودند. ۱۵۰ سال پس از آخرین یورشهای ژرمانها، پاپ گرگوری کبیر رهبر کلیسای مسیحی، جرات کرد که میسیونرهای خود را به رهبری اگوستین به سوی انگلوساکسونها بفرستد. شاه کنت از انگلوساکسونها با شاهزادهای مسیحی از فرانکها ازدواج کرد. این ازدواج، شاه کنت را مسیحی کرد و به موجب همکاری کنت با اگوستین، مسیحیت در جزیره گسترش یافت. تا سده هفتم، مسیحیان انگلستان تحت نظارت و کنترل مذهبی کلیسای رم قرار گرفتند. در این زمان انگلستان از وحدت سیاسی برخوردار نبوده و به چندین کشور متخاصم تقسیم شده بود؛ که از جمله مهمترین آنها میتوان به نورثامبریا، مرشا، کنت و وسکس اشاره نمود. سرانجام در سال ۸۲۹ میلادی، کلیه این ممالک، اگبرت، شاه وقت وسکس را به عنوان پادشاه انگلستان برگزیدند. اگبرت نخستین پادشاه از سلسله ساکسونهای غربی بود؛ با این وجود در اسکاتلند و ایرلند حکومتهای محلی دیگری قدرت داشتند. در زمان جانشینان اگبرت، انگلستان با هجوم اقوام نورمان مواجه گردید. در سده ۹ میلادی، آلفرد کبیر از وسکس پادشاه انگلیس شد.[۴] او وایکینگهای دانمارکی را در سال ۸۷۸ میلادی شکست داد، و آنها را وادار کرد تا تقسیم انگلستان را به دو قسمت وسکس و Danelaw به رسمیت بشناسند. آلفرد کبیر مدارس زیادی ساخت، نیروی دریایی بریتانیا را تشکیل داد و لندن را از دست دانمارکیها خارج کرد. تهاجم نورمانها [ویرایش] طرحی از نبرد هاستینگز(۱۰۶۶ میلادی) بر پرده نگارین بایه. در اواسط سده ۱۱ میلادی، نورمانها تحت فرماندهی ویلیام فاتح به انگلستان تاختند و حکومت سلطنتی آن کشور را به دست گرفتند. مهمترین نبرد ویلیام در حمله به انگلستان، نبرد سرنوشت ساز هاستینگز بود.[۵] پس از ویلیام فاتح، ویلیام دوم به سلطنت رسید. امپراتوری نورمانها در دوران پادشاه بعدی، هنری یکم، به اوج قدرت خود رسید. او توانست پادشاه اسکاتلند، شاهزادگان ولزی، دوک بریتانی و کنتهای فلاندر، بولون و پونتیو را شدیدا تحت سلطه خود قرار دهد. ویلیام آدلین، تنها پسر و وارث قانونی هنری یکم، در ۱۱۲۰ غرق شد و هنری دخترش ماتیلدا را، به عنوان جانشین تاج و تخت خود در انگلستان و نورماندی معرفی نمود. با این وجود ماتیلدا مورد قبول درباریان بانفوذ پادشاه قرار نگرفت و آنها از سلطنت پسرعمه ماتیلدا، استفان حمایت کردند. در ۱۱۴۱ استفان از نیروهای ماتیلدا شکست خورد و به اسارت او درآمد. ماتیلدا پس از زندانی کردن استفان، خود را بانوی انگلستان نامید؛ اما موفق به تاجگذاری به عنوان ملکه نشد. مدتی بعد استفان به پیروزی رسید و تا زمانی که از هنری دوم شکست نخورده بود، بر تخت باقی ماند. سلسله پلانتانژه [ویرایش] صدور فرمان مگناکارتا(۱۲۱۵ میلادی). کشیشی برای راهبان انگلیسی مبتلا شده به طاعون، دعا میکند. هنری دوم فرزند ماتیلدا، موسس سلسله پلانتانژه در انگلستان است. پس از هنری، حد فاصل سالهای ۱۱۸۹ تا ۱۱۹۹، یکی از رهبران جنگهای صلیبی به نام ریچارد شیردل، به سلطنت رسید. پیدایش افسانه رابین هود را به زمان او نسبت میدهند. جان لکلند(جان بی زمین)، برادر ریچارد بود؛ که در اوایل سده ۱۳ میلادی فرمان کبیر (مگناکارتا) را امضا کرد. مگناکارتا، پیمان نامهای بود که اشراف انگلیسی بر شاه تحمیل کردند و به موجب آن اختیارات پادشاه محدود شد.[۶] پادشاه بعدی از این سلسله، هنری سوم بود که در دوره زمامداری وی، مجلس عوام در کنار مجلس اعیان تاسیس گشت. شهرهای کمبریج و آکسفورد نیز در سده ۱۳ شکل گرفتند. در زمان ادوارد اول، پنجمین شاه پلانتاژنه، ولز به تصرف انگلستان درآمد. طی سالهای ۱۳۳۷ تا ۱۴۵۳، جنگهای معروف به جنگهای صدساله بین انگلیسیها و فرانسویها روی داد. زمینه اصلی جنگ اختلاف بر سر مالکیت سواحل دریای مانش بود که از زمان ویلیام اول بروز کرده بود؛ اما جرقه شروع رسمی نبرد، ادعای ادوارد سوم مبنی بر تملک بر فرانسه بود. در جنگ دریایی سال ۱۳۴۰، فرانسه به سختی شکست خورد. در سال ۱۳۴۶، بار دیگر فرانسویان در ناحیه کرسی شکست خوردند و سال بعد بندر کاله به دست انگلستان افتاد. در جنگی که طی سال ۱۳۵۶، در ناحیه پواتیه رخ داد، ژان دوم پادشاه فرانسه، مغلوب و اسیر شد. دوره اول جنگها، در حالی در سال ۱۳۶۰ پایان یافت که فرانسویها شکست خورده، و به موجب پیمان بریتانی، مناطق زیادی از فرانسه در اختیار انگلیسیها قرار گرفته بود. پیمان مذکور، ناحیه کاله و نواحی غربی و جنوب غربی فرانسه را به انگلستان واگذارد. در دوره دوم فرانسویها با فداکاریهای ژاندارک و کمکهای دوک بورگونی پیروز شدند؛ و بیش تر سرزمینهایی را که در دوره اول از دست داده بودند، بازپس گرفتند. جنگهای صد ساله همچنین باعث رشد هویت ملی و تقویت حس وطن پرستی انگلیسیها و فرانسویها گشتند. طی سالهای ۱۳۴۸ و ۱۳۴۹ میلادی، بیماری طاعون از اروپا به انگلستان راه پیدا کرد و بسیار شایع شد؛ تا حدی که پس از مهار بیماری، جمعیت انگلستان تا نصف کاهش یافته بود. این واقعه در تاریخ اروپا به مرگ سیاه شهرت دارد.[۷] در سال ۱۳۹۹ ریچارد دوم از سلطنت خلع شد و هنری چهارم از خاندان لنکستر به سلطنت رسید. طی سالهای ۱۴۵۵ تا ۱۴۸۴ جنگ گلها رخ داد که نبردی بین دو خاندان سلطنتی لنکستر و یورک بود. علت این نامگذاری این بود که در جنگهای مذکور، سربازان خاندان لنکستر نشان گل سرخ و سربازان خاندان یورک نشان گل رز سفید داشتند. در جنگ گلها، لنکسترها پیروز شدند؛ ولی یورکها تا مدتها به مقاومت ادامه میدادند. سلسله تئودور [ویرایش] از قدرت یابی هنری هفتم تا خلع ماری اول [ویرایش] هنری هشتم، ۶ بار ازدواج کرد که ۲ تن از همسرانش را به قتل رساند. در ۱۴۸۵، هنری تئودور با نام هنری هفتم، با شکست دادن ریچارد سوم خاندان تئودور را به سلطنت رساند. هنری هفتم قدرت سیاسی اشراف را که بر اثر جنگ گلها تضعیف شده بود، درهم شکست. در بخش مهمی از نیمه اول سده ۱۶ میلادی، هنری هشتم پادشاه انگلستان بود. در زمان سلطنت هنری هشتم خاک ایرلند ضمیمه انگلستان گشت. وی ۶ بار ازدواج کرد. نخستین همسر او کاترین آراگن، دختر پادشاه اسپانیا بود. هنری از او یک دختر به نام ماری داشت. هنری قصد داشت کاترین را به علت اینکه نتوانسته بود برای او پسری (به عنوان وارث تاج و تخت) به دنیا آورد، طلاق دهد؛ ولی طبق احکام مسیحی آن زمان کلیسای کاتولیک با طلاق موافقت نمیکرد. همین اختلاف ساده باعث شد، پاپ کلمنت هفتم هنری را تکفیر کند؛ و در مقابل هنری، کلیسای انگلیکان، کلیسای ملی انگلیسی را تاسیس کرد و از کلیسای کاتولیک تبعیت ننمود. هنری سپس همسر دومش آن بولین را اختیار نمود که بعدها به جرم زنا گردن زده شد.[۸] ثمره این ازدواج دختری به نام الیزابت بود. پس از هنری هشتم، ماری به سلطنت رسید. او نیز مانند مادر اسپانیاییش، کاتولیکی سرسخت بود و بر خلاف رویه پدر عمل میکرد. او سبب احیای کاتولیسیسم در انگلستان شد و انگلیکانها را با قساوتی شدید قلع و قمع نمود. این قساوتها باعث شد که او را ماری خونریز لقب دهند. عصر الیزابت [ویرایش] نوشتار اصلی: عصر الیزابت ملکه الیزابت اول. او سمبل مد در دوران خود بود. پس از ماری، الیزابت دختر هنری هشتم، با نام الیزابت اول در سال ۱۵۵۸ به تخت سلطنت نشست. از زمان او بود که انگلستان خود را به تدریج از قرون وسطا خارج کرد. دوران زمامداری وی یکی از ادوار درخشان تاریخ انگلستان است؛ به طوری که الیزابت اول طی دوران ۴۵ ساله سلطنتش، انگلستان را به قدرتمندترین کشور جهان مبدّل نمود. در زمینه مذهبی، مشی الیزابت در داخل کشور، مبتنی بر تقویت کلیسای انگلیکان بود و همزمان در خارج به کمک رسانی به شورشهای پروتستانها در کشورهای کاتولیک میپرداخت. فیلیپ دوم پادشاه اسپانیا، که از حمایت الیزابت از پروتستانهای فرانسه به خشم آمده بود؛ توطئهای طراحی نمود تا دختر عموی او ماری استوارت کاتولیک را به سلطنت برساند، ولی الیزابت توطئه را خنثی کرده[۹]، و ماری به سال ۱۵۸۷ اعدام شد. فیلیپ قتل ماری را بهانه قرار داد، و ناوگان دریایی عظیم اسپانیا، موسوم به آرمادا را به سوی سواحل انگلستان گسیل کرد. آرمادا مشتمل بر ۱۳۵ کشتی غول آسا و بیش از ۳۰ هزار سپاهی بود. در نبرد سهمگین دریایی میان انگلستان و اسپانیا، انگلستان غلبه یافت، و طوفان نیز مزید بر علت شده؛ تنها ۵ کشتی موفق شدند به اسپانیا بازگردند. این نبرد زمینه ساز افولی عظیم برای اسپانیا در عرصه کشورگشایی و استعمارگری گردید. در همین عصر، ویلیام شکسپیر بزرگترین نمایشنامه نویس انگلستان، و فرانسیس بیکن فیلسوف و دانشمند مشهور ظهور کردند؛ اکتشافات دریایی شدت گرفت؛ و بردهداری به عنوان تجارتی پرسود با گسیل کردن سیاه پوستان به لیورپول و بریستول به سرعت اوج یافت. بردگان آفریقایی گروه گروه به مستعمرات انگلستان در آمریکا منتقل میشدند. انگلستان در سده هفدهم [ویرایش] توطئه باروت [ویرایش] نقشه مناطقی که در جریان جنگهای مدنی انگلستان (۱۶۴۵-۱۶۴۲) در تصرف هواداران خاندان سلطنتی (قرمز) و هواداران پارلمان (سبز) قرار داشتهاند. پس از مرگ الیزابت در سال ۱۶۰۳، چون او وارثی برای تصرف تاج و تخت انگلستان در میان تئودورها نداشت[۱۰]؛ جیمز اول پسر ماری استوارت از خاندان استوارت اسکاتلند، به پادشاهی رسید. جیمز با وجود آنکه از مادری کاتولیک بود؛ به قلع و قمع گسترده کاتولیکها پرداخت. در نتیجه این سیاست، درگیریهای کاتولیکها و پروتستانها افزوده تر گشتند. در سال ۱۶۰۵، توطئهای موسوم به توطئه باروت، به رهبری گای فاکس که کاتولیک بود، برای انفجار پارلمان و قتل شاه و نمایندگان مجلس طرح ریزی شد، ولی توطئه پیش از انجام، کشف و خنثی شد و گای فاکس دستگیر شده و اعدام گشت. همچنین کاتولیکها از حقوق مدنی به مدت دو قرن محروم شدند. دوران میان پادشاهی [ویرایش] تصویری از چارلز اول که در ۱۶۴۹ گردن زده شد. پس از جیمز اول، پسرش چارلز اول به سلطنت رسید. به دلیل خود راییها و خودکامگیهای چارلز از یک سو، و ادامه سرکوبهای مذهبی توسط او از سوی دیگر؛ میان او و پارلمان، جنگ درگرفت و اولیور کرامول، رهبر مخالفان شاه، او را در ۱۶۴۵ شکست داد. بر اثر کارشکنیهای پیاپی چارلز، کرامول او را به جرم خیانت به کشور، در ۱۶۴۹ گردن زد.[۱۱] در همان سال شورش بزرگی در ایرلند برپا شد، که کرامول با قساوت تمام به سرکوبی آن از طریق کشتار جمعی معترضان با روش موسوم به کاشت درخت انسانی پرداخت. همچنین طی سال ۱۶۵۰، قیام سلطنت طلبان اسکاتلند به دستور کرامول به شدت سرکوب شد. هر چند کرامول در ابتدا اعلام حکومت جمهوری کرده بود؛ اما چون نمایندگان پارلمان را با خود همراه ندید، در ۱۶۵۳ پارلمان را منحل کرد. طی سال ۱۶۵۷، پس از تشکیل مجدد پارلمان، مقام سلطنت به کرامول پیشنهاد گردید، اما وی از قبول آن خودداری ورزید. در سال ۱۶۵۱، جنگهای دریایی میان انگستان و هلند به وقوع پیوست که با پیروزی انگلستان خاتمه یافت. همچنین دولت انگلستان، درجهت تصرف مستعمرات اسپانیا در آمریکای جنوبی، جنگهایی را از ۱۶۵۵ تا ۱۶۵۸ ترتیب داد که با پیروزی انگلستان به پایان رسیدند. از استرداد سلطنت تا انقلاب باشکوه [ویرایش] کرامول در حالی در ۱۶۵۹ درگذشت که قدرت سیاسی انگلستان در جهان نسبت به زمان پیش از او، رشد چشمگیری یافته بود. با مرگ کرامول، تنها جمهوری تاریخ انگلستان به پایان آمد؛ و حکومت پس از ۲۰ سال با پادشاه شدن چارلز دوم پسر شاه مقتول، مجددا به خاندان استوارت رسید. البته در این فاصله برای مدت ۸ ماه، ریچارد کرامول پسر اولیور کرامول، قدرت را در دست داشت، که با فشارهای وارده مجبور به استعفا و فرار از کشور شد. چارلز دوم پیش از رسیدن به سلطنت برای مدتی طولانی در اسکاتلند با کرامول میجنگید. پس از رسیدن به تاج و تخت نیز هرچند از نظر سیاسی همچون پدرش با خودکامگی و سرکوبگری و خشونت رفتار میکرد، فردی هنردوست و هنرپرور بود و نویسندگان بزرگی چون چاوسر، پپیس، میلتون و بانیان در دوران او ظهور کردند. همچنین کمدی در زمان او رونق بسیاری یافت. در ۱۶۶۶ میلادی آتشسوزی مهیبی لندن را در کام خود گرفت. در دوره بازسازی شهر، کریستوفر رن معمار بزرگ، بناهای ارزشمندی چون کلیسای سنت پل را ساخت. پس از حکومت ۲۵ ساله چارلز دوم، برادرش جیمز دوم به سلطنت رسید. در زمان او انقلاب معروف به انقلاب باشکوه به سال ۱۶۸۹ به وقوع پیوست[۱۲]؛ و با خلع جیمز دوم از سلطنت، دخترش ماری دوم و دامادش ویلیام سوم توامان به سلطنت رسیدند. اعضای پارلمان نیز اصول حکومت مشروطه سلطنتی انگلستان را پایه گذاری کردند و به امضای ویلیام رساندند. در حالی که جنبشهای فلسفی جدید در فرانسه و آلمان، رویکرد خردگرایانه را دنبال میکردند؛ فلاسفه انگلیسی رویکرد تجربه گرایانه را توسعه دادند. جان لاک از فلاسفه انگلیسی مهم سده هفدهم است. انگلستان در سده هجدهم [ویرایش] سفرهای اکتشافی ناخدا جیمز کوک منجر به توسعه سریع مستعمرات انگلستان در اقیانوسیه شد. در زمان پادشاهی ملکه آن، به سال ۱۷۰۷، یعنی ۱۰۴ سال پس از به هم پیوستن انگلستان و اسکاتلند، پارلمانهای دو کشور نیز ادغام گردیدند. به این ترتیب، ملکه آن نخستین فرمانروای بریتانیای کبیر؛ و رابرت والپول نخستین نخست وزیر آن دولت به شمار میآیند. در سال ۱۷۱۳ قرارداد صلح اوترخت(اوترشت) منعقد شد؛ و جزایر مینورکا و نووااسکوتیا و ناحیه جبل الطارق به تصرف انگلستان درآمدند. با مرگ ملکه آن در سال ۱۷۱۴، تاج و تخت به جرج اول، امیر ناحیه هانوور آلمان که از نوادگان جیمز استوارت اول بود؛ رسید. در زمان وی که سرسلسله خاندان هانوور به شمار میآید، اختیارات پادشاه بسیار محدود شد و عمده اختیارات به دست پارلمان افتاد. پادشاهان بعدی، جرج دوم، جرج سوم و جرج چهارم هستند. مهاجران غربی ساکن امریکا در ۱۷۷۶ از انگلستان اعلام استقلال کردند؛ اما انگلستان تا ۱۷۸۳، استقلال آمریکا را به رسمیت نشناخت. در این زمان در آمریکای شمالی، تنها کانادا همچنان مستعمره انگلستان باقی مانده بود، در نتیجه توجه انگلستان طی سالهای بعدی به حفظ و توسعه مستعمرات شرقی جلب شد؛ و با اکتشافات جیمز کوک، در مدتی کوتاه سرزمینهای وسیعی را در اقیانوسیه تصرف نمود؛ به اعمال نفوذ در آسیای جنوب شرقی پرداخت؛ و بعدها جنگ تریاک را علیه چین آغاز کرد[۱۳]؛ که جنگ مذکور در بلندمدت واگذاری هنگ کنگ به انگلستان را در پی داشت. در سال ۱۸۳۲، حزب لیبرال از اتحاد صاحبان صنایع و حزب ویگ به وجود آمد؛ و قدرت سیاسی از طبقه اشراف به طبقه متوسط انتقال یافت. در سال ۱۸۳۳، پارلمان کشور پس از سالها کشمکش، برده داری را ممنوع اعلام نمود. در جهان صنعت و علم، به سال ۱۷۸۰ جیمز وات دانشمند اسکاتلندی، ماشین بخار را اختراع کرد که محرکی برای انقلاب صنعتی انگلستان گشت. در ۱۸۳۰ انگلستان صنعتیترین کشور جهان، و در ۱۸۵۱ لندن با جمعیت ۲٫۵ میلیون بزرگترین شهر جهان بود. در جهان فلسفه، توسعه فلسفه انگلیسی در سده هجدهم، عمدتا مدیون دیوید هیوم و جرج بارکلی دانسته میشود؛ که از تجربه گرایان مشهور بودهاند. از هیوم به عنوان بزرگترین فیلسوف انگلیسی تمام اعصار یاد میشود. انگلستان در سده نوزدهم [ویرایش] نشان پادشاهی بریتانیا نسخه استفاده شده در اسکاتلند پذیرفته شده در سال ۱۸۳۷ نوک تاج یک شیر طلایی که روی سرش تاج پادشاهی است و خود شیر نیز بر روی تاج قرار دارد سپر نشان دار ۱ و۴ انگلستان - ۲ اسکاتلند - ۳ ایرلند. در نسخه استفاده شده در اسکاتلند ۱و۴ اسکاتلند - ۲ انگلستان - ۳ ایرلند نخستین قوانین عمومی علیه عاملان پدیده کودکان کار، در نیمه نخست قرن نوزدهم، در انگلستان وضع شدند. کودکان زیر ۹ سال نباید به کار گرفته میشدند و نوجوانان ۹ تا ۱۸ سال حداکثر تا ۱۲ ساعت در روز مجاز به کار کردن بودند. با سرکوب آزادیخواهان ایرلند در ۱۷۹۸ مقدمات لازم برای تاسیس رسمی پادشاهی متحد بریتانیای کبیر و ایرلند شمالی به سال ۱۸۰۱، فراهم گشت. عصر ویکتوریا [ویرایش] نوشتار اصلی: عصر ویکتوریا
پس از ویلیام چهارم که خود جانشین جرج چهارم بود، در ۱۸۳۷ ملکه ویکتوریای ۱۸ ساله به تخت نشست. دوران ۶۴ ساله سلطنت او در تاریخ انگلستان به عصر ویکتوریا شهرت دارد؛ که همزمان با به اوج رسیدن گستره مستعمرات انگلستان در سطح جهان بود. در اواخر نیمه اول قرن نوزدهم، حزب محافظه کار بنیان نهاده شد. عصر ویکتوریا همچنین، عصر تاسیس شرکتهای نفتی مهمی چون کمپانی هند شرقی، شرکت نفت برمه، رویال داچ شل و شرکت نفت ایران و انگلیس است. ویلیام گلادستون و بنجامین دیزراییلی به ترتیب از حزب لیبرال و محافظه کار مهمترین نخست وزیران دوره ویکتوریا بودند. جنگ واترلو از نبردهای معروف این دورهاست. کتاب اصل انواع چارلز داروین در ۱۸۵۹ منتشر شد و انقلابی در زیست شناسی پدید آورد. همچنین موجب تاثیرات فرهنگی بسیاری گشت.[۱۴] فرانسیس هربرت بردلی از فلاسفه انگلیسی مهم سده نوزدهم است. ملکه ویکتوریا در سال ۱۹۰۱ درگذشت و فرزندش ادوارد هفتم از خاندان ساکس کوبورگ گوتا به پادشاهی رسید. انگلستان معاصر [ویرایش] وینستون چرچیل، در سالهای حساس جنگ جهانی دوم، در منصب نخست وزیری انگلستان حضور یافت. سربازان انگلیسی در عراق. در ۱۹۱۴ جنگ جهانی اول بر اثر مسابقه تسلیحاتی کشورهای اروپایی که ادوارد از مسبّان آن بود، آغاز گشت. بیبیسی در میانه جنگ تاسیس شد.[۱۵] برتری نیروی دریایی انگلستان در جنگ محسوس بود؛ با وجود این در دیگر صحنههای نبرد، دخالت آمریکا به سال ۱۹۱۷ به نفع متّفقین ضروری بود. با پایان جنگ در ۱۹۱۸، به موجب قرارداد ورسای، بسیاری از متصرفات آلمان در آفریقا به تدریج به تصرف انگلستان درآمد. در ۱۹۱۷، با اعلامیه لرد بالفور، انگلستان از تاسیس دولت یهودی در فلسطین حمایت نمود. شورشهایی که پس از جنگ جهانی اول به وقوع پیوست، موجب استقلال دولت جمهوری ایرلند جنوبی و استقلال محدود مصر گشت. از جمله دیگر اثرات جنگ اول جهانی بر اوضاع سیاسی انگلستان و مستعمراتش، میتوان به تاسیس اتحادیه کشورهای همسود و اعطای حق حاکمیت ملی و داشتن پارلمان به قلمروهای همسود اشاره نمود. با آغاز جنگ جهانی دوم، انگلستان در سوم سپتامبر ۱۹۳۹ علیه آلمان نازی اعلان جنگ داد؛ و فعالانه وارد جنگ شد. جنگ جهانی دوم خسارات زیادی به انگلستان تحمیل کرد، درحالی که سرزمین اصلی انگلستان در معرض بمبارانهای بی وقفه نازیها بود؛ ژاپنیها مستعمرات بریتانیا در شبهجزیره مالایا، هنگ کنگ و سنگاپور را هدف قرار میدادند. انگلستان که از نظر اقتصادی دچار ورشکستگی شدیدی شده بود؛ در این زمان عمدتا سیاست اعطای استقلال و حاکمیت به مستعمرات سابق، بدون درگیری و به صورت مسالمت آمیز را دنبال مینمود؛ اما همزمان به تلاش برای حفاظت از مستعمرات تازهاستقلالیافته در برابر کمونیسم میپرداخت. در ۱۹۴۷ هند و پاکستان به استقلال رسیدند و به مرور دیگر مستعمرات نیز به آنها پیوستند. جنگ موجب افول انگلستان، همزمان با قدرت گیری ایالات متحده آمریکا گردید. در این دوره، سازمانهای اطلاعاتی انگلیس در تجهیز و آموزش آمریکاییها نقش برجستهای برعهده داشتند. دولت محافظه کار وینستون چرچیل در انتخابات شکست خورد و کلمنت اتلی از حزب کارگر به نخست وزیری دست یافت. از نخست وزیران مهم انگلستان در دورههای بعدی میتوان به کسانی چون آنتونی ایدن (تنفیذ نخست وزیری در ۱۹۵۵)؛ مک میلان (تنفیذ نخست وزیری در ۱۹۵۷)؛ هارولد ویلسون از حزب کارگر (تنفیذ نخست وزیری در ۱۹۷۴،۱۹۶۴)؛ ادوارد هیث (تنفیذ در ۱۹۷۰)؛ جیمز کالاهان است