Quantcast
Channel: انجمن تفریحی تک دختر - سرگرمی، تصاویر، عکس مذهبی، عکس های تک دختر، اس ام اس، اصن یه وضی، تفریحی، ترول، تصاویر جالب، کاریکاتور طنز، منطقه آزاد، شعر، داستان كوتاه، مطلب جدید، موبايلستان، نرم افزار، بازي های اندروید، طنز، بازی، معرفی بازی، دانلود بازی، کلیپ، مذهبی، نرم افزار، ورزشي، خاطرات خوشمزه، فرهنگی-هنری، معرفی نرم افزار، دانلود نرم افزار، بازی آنلاین، ♥♥تالار رسمی هواداران استقلال!♥♥، داستان، تاریخ ایران و جهان، حاشیه های سینما، مجله خبری، اقتصادی، اجتماعی، تکنولوژی، حوادث، ورزشی، سایر، اطلاعات عمومی، فیلم ها و سریال ها، سینما و تلویزیون، فال و طالع بینی، عکس بازیگران، بیوگرافی بازیگران، عاشقانه، عکس های عاشقانه، جملات عاشقانه، اس ام اس های عاشقانه، اشعار عاشقانه، بيوگرافي ورزشكاران، عكس ورزشكاران، صحنه هاي ورزشي، خانه داری و دکوراسیون، آموزش اشپزي، ترفند هاي خانه داري، مد و زيبايي، مدل لباس، مدل مو، شيك پوش بودن در عين با حجاب بودن، حیوانات خانگی، تصاویر طبیعت
Viewing all 13198 articles
Browse latest View live

خاطره ویژه از شهید محمد بروجردی:

$
0
0
فرمانده سپاه منطقه ۸ و جانشین قرار گاه حمزه بود. نشد یکبار در «قرارگاه حمزه»، او را پشت میزش ببینم. اگر هم کاری با او داشتم یا می آمد بیرون از اتاق و به کارم رسیدگی می کرد یا اگر هم داخل اتاقش می رفتیم، از پشت میز کارش بلند می شد و می آمد این طرف میز و خیلی راحت کنارم می نشست و صحبت می کردیم.
تعجب کرده بودم که این چه جور مدیری است که هیچ وقت پشت میزش نیست. با خودم گفتم که حتماً با من اینطوره. خلاصه احترام ما را نگه می دارد. چند وقتی به کارهایش دقت کردم تا جواب سوالم را پیدا کنم و بفهمم که فقط با من چنین کاری می کند یا با بقیه مراجعین هم این طوریست. متوجه شدم آقای بروجردی با همه همین شکلی تا می کند، یعنی اصلاً پشت میز به کارهایشان رسیدگی نمی کند.
بالاخره یک روز دلم را زدم به دریا و با خجالت پرسیدم: حاج آقا! چرا شما با ارباب رجوع پشت میزت برخورد نمی کنی؟ با خنده گفت: «برادرمن! میز ریاست یک حال و هوای خاصی دارد که آدم را می گیرد. پشت آن میز من فرمانده و رئیسم و مخاطبم، ارباب رجوع است. من می آیم این طرف و کنار مردم می نشینم تا توی آن حال و هوای خاص با آنها برخورد نکنم. این طرف میز من برادر مردم هستم و مثل یک برادر به مشکلاتشان رسیدگی می کنم.»
چیزی نداشتم که بگویم. فقط سرم را انداختم پایین.
 

عباس

$
0
0
  
دانشمند فاضل و نویسنده اندیشمند استاد سید عباس نورالدین برایم نقل کرد که روزی امام صدر در یک کلیسا ( یا دانشگاه ) سخنرانی بسیار موثر و جذابی ایراد کرد و همه را مجذوب نمود.
اواخر سخنرانی یک خانم جوان و زیبا که از این توفیق یک عالم مسلمان بسیار دلخور بود به دوستانش گفت : من می دانم چه طور حالش را بگیرم و ضایعش کنم ! و بلا فاصله پس از پایان سخنرانی در حالیکه همه را متوجه خود کرده بود جلورفت و دستش را به طرف ایشان دراز کرد .
ایشان طبق عادت دستشان را روی سینه گذاشتند . او هم که منتظر همین بود پرسید : می خواهید نجس نشوید ؟ ( و به همان موضوعی اشاره کرد که مشکل سو تفاهم خانم هاست و شبهه دون پایه بودن زنان در دیدگاه اسلام و نجس بودن غیر مسلمانان و ... )
ایشان با زیرکی بلافاصله پاسخ دادند : بل لاحافظ علی طهارتک ! فرمودند بلکه بر عکس تو آنقدر با ارزش و پاک هستی که چنین تماس هایی حریم قدسی و زنانه تو را می آلاید ...
این جواب حکیمانه و عارفانه و عمیق و هوشمندانه نه تنها توطئه او را خنثی کرد بلکه کار بر عکس شد و جمعیت مسیحی حاضر بیشتر به وجد آمده و به ایشان ارادت بیشتری پیدا کردند. 
تک دختر
تک دختر
 

داستان کوتاه ژاپنی

$
0
0
  در ژاپن سگ معروفی با نام هاچیکو به دنیا آمد که زندگی و منش او به افسانه ای از یاد نرفتنی بدل گشت.  هاچیکو سگ سفید نری از نژاد آکیتا که در اوداته ژاپن در نوامبر سال 1923 به دنیا آمد.
زمانی که هاچیکو دو ماه داشت بوسیلۀ قطار اوداته به توکیو فرستاده شد و زمانی که به ایستگاه شیبوئی میرسید قفس حمل آن از روی باربر به پائین می افتد و آدرسی که قرار بود هاچیکو به آنجا برود گم می شود و او از قفس بیرون آمده و تنها در ایستگاه به این سو و آن سو میرود در همین زمان یکی از مسافران هاچیکو را پیدا کرده و با خود به منزل میبرد و به نگهداری از او می پردازد. این فرد پرفسور دانشگاه توکیو دکتر شابرو اوئنو  بود. 
پرفسور به قدری به این سگ دلبسته می شود که بیشتر وقت خود را به نگهداری از این سگ اختصاص می دهد.  دور گردن هاچیکو قلاده ای بود که روی آن عدد 8 نوشته شده بود (عدد هشت در زبان ژاپنی هاچی بیان می شود و نماد شانس و موفقیت است) و پرفسور نام اورا هاچیکو می گذارد.  منزل پرفسور در حومۀ شهر توکیو قرار داشت و هر روز برای رفتن به دانشگاه به ایستگاه قطار شیبوئی میرفت و ساعت 4 برمی گشت. 
هاچیکو یک روز به دنبال پرفسور به ایستگاه می آید و هرچه شابر از او می خواهد که به خانه برگرداند هاچیکو نمیرود و او مجبور می شوند که خود هاچیکو را به منزل برساند و از قطار آن روز جا می ماند.  در زمان بازگشت از دانشگاه با تعجب می بیند هاچیکو روبروی در ورودی ایستگاه به انتظارش نشسته و با هم به خانه برمیگردند از آن تاریخ به بعد هرروز هاچیکو و پرفسور باهم به ایستگاه قطار میرفتند و ساعت 4 هاچیکو جلوی در ایستگاه منتظر بازگشت او می ماند، تمام فروشندگان و حتی مسافران هاچیکو را می شناختند و با تعجب به این رابطه دوستانه نگاه میکردند. در سال 1925 دکتر شابرو اوئنو در سر کلاس درس بر اثر سکتۀ قلبی از دنیا میرود، آن روز هاچیکو که 18 ماه داشت تا شب روبروی در ایستگاه به انتظار صاحبش می نشیند و خانوادۀ پرفسور به دونبالش آمده و به خانه میبرندش اما روز بعد نیز مثل گذشته هاچیکو به ایستگاه رفته و به منتظر بازگشت صاحبش می ماند و هربار که خانوادۀ پرفسور جلوی رفتنش را می گرفتند هاچیکو فرار میکرد و به هر طریقی بود خود را راس ساعت 4 به ایستگاه میرساند. 
این رفتار هاچیکو خبرنگاران و افراد زیادی را به ایستگاه شیبوئی می کشاند، و در روزنامه ها اخبار زیادی دربارۀ او نوشته می شد و همه میخواستند از نزدیک با این سگ باوفا آشنا شوند.
هاچیکو خانوادۀ پرفسور را ترک کرد و شبها در زیر قطار فرسوده ای میخوابید، فروشندگان و مسافران برایش غذا می آوردند و او 9 سال هر بعد از ظهر روبروی در ایستگاه منتظر بازگشت صاحب عزیزش میماند و در هیچ شرایطی از این انتظار دلسرد نشد و تا زمان مرگش در مارچ 1934 در سن 11سال 4 ماهگی منتظر صاحب مورد علاقه اش باقی ماند.
 
وفاداری هاچیکو در سراسر ژاپن پیچید و در سال 1935 تندیس یادبودی روبروی در ایستگاه قطار شیبوئی از او ساخته شد. تا امروز تندیس برنزی هاچیکو همچنان در ایستگاه شیبوئی منتظر بازگشت پرفسور است. 
 
در زمان جنگ جهانی دوم تندیس تخریب شد و در سال 1947 دوباره تندیس جدیدی از هاچیکو در وعدگاه همیشگیش بنا شد، اگرچه این بنا حالت ایستاده داشت و به زیبایی تندیس اول نبود اما یادبودی بود از وفاداری و عشق زیبای هاچیکو برای مردم ژاپن؛ در سال 1964 تندیس دیگری از هاچیکو همراه با خانواده ای که هرگز، انتظار و عشق اجازۀ داشتنش را به او نداده بود در اوداته روبروی زادگاه هاش بنا شد.  آقای جیتارو ناکاگاوا رئیس جمهور ژاپن انجمن برای حفظ و پرورش نژاد آکیتا به وجود آورد وتندیسی به یادبود هاچیکو بنا نهاد.  و این داستان حقیقی و باورنکردنی از وفاداری بی حد سگی است که ثابت کرد عشق هرگز نمیمیرد و هیچگاه فراموش نخواهد شد. 
 

شتر

$
0
0
 گویند مردی بر لب رودخانه رخت می شست. ناگهان شتری را دید که به سوی او می آید.
برفور تشت را واژگون کرد، و برای ترساندن شتر به تشت کوبی پرداخت.
شتر در حالیکه به آرامی از کنار وی عبور میکرد گفت: برادر! بیخود به خودت زحمت مده، من شتر نقاره خانه ام از این سروصداها بسیار شنیده ام!
 

تله

$
0
0
 یک ضرب المثل قدیمی می گوید :میمون پیر دست اش را داخل نارگیل نمی کند ...
 
در هندوستان، شکارچیان برای شکار میمون سوراخ کوچکی در نارگیل ایجاد می کنند. یک موز در آن می گذارند و زیر خاک پنهان اش می کنند. میمون دست اش را به داخل نارگیل می برد و به موز چنگ می اندازد، اما دیگر نمی تواند دست اش را بیرون بکشد، چون مشت اش از دهانه سوراخ خارج نمی شود. فقط به خاطر این که حاضر نیست میوه را رها کند. در این جا، میمون درگیر یک جنگ ناممکن معطل می ماند و سرانجام شکار می شود.
 
همین ماجرا، دقیقاً در زندگی ما هم رخ می دهد. ضرورت دستیابی به چیزهای مختلف در زندگی، ما را زندانی آن چیزها می کند. در حقیقت متوجه نیستیم که از دست دادن بخشی از چیزی، بهتر است تا از دست دادن کل آن چیز.
 
در تله گرفتار می شویم، اما از چیزی که به دست آورده ایم، دست نمی کشیم، خودمان را عاقل می دانیم؛ اما (از ته دل می گویم) می دانیم که این رفتار یک جور حماقت است.
 

"جوک ها " و "طعنه ها" و "تمسخرها"

$
0
0
 یه روز یه ترک و یه رشتی و یه اصفهانی ...!!
یه روز یه ترک بود ...
اسمش ستار خان بود، شاید هم باقر خان.
شجاع بود و نترس.
در دوران استبداد که نفس کشیدن هم جرم بود ، با کمک دیگر مبارزان ترک ، در برابر دیکتاتوری ایستاد
او برای مردم ایران ، آزادی می خواست
و در این راه ، زیست و مبارزه کرد و به تاریخ پیوست تا فرزندان این ملک ، طعم آزادی و مردمسالاری و رهایی از استبداد را بچشند.
یه روز یه رشتی بود...
اسمش میرزا کوچک خان بود، میرزا کوچک خان جنگلی.
او می توانست از سبزی جنگل های شمال و از دریای آبی اش لذت ببرد و عمری را به خوشی و آرامش سپری کند
اما سرزمین اش را دوست داشت و مردمانش را
و برای همین در برابر ستم ایستاد
آنقدر که روزی سرش را از تنش جدا کردند.
یه روز یه اصفهانی بود...
اسمش حسین خرازی
وقتی عراقی ها به کشورش حمله کردند ، جانش را برداشت و با خودش برد دم توپ و گلوله و خمپاره.
کارش شد دفاع از مردم سرزمینش ، از ناموس شان و از دین شان.
آنقدر جنگید و جنگید تا در یکی از روزهای آن جنگ بزرگ ، خونش بر زمین ریخت و خودش به آسمان رفت.
یه روز یه ترک و رشتی و فارس و کرد و لر و اصفهانی و عرب و...!
تا اینکه یه عده رمز دوستی ما رو کشف کردند
و به صرافت شکستن قفل دوستی ما افتادند
و از آن پس "یه روز یه ... بود" را کردند جوک تا این ملت ، به جای حماسه های اقوام این سرزمین که به عشق همدیگر ، حتی جانشان را هم نثار کرده اند ، به "جوک ها " و "طعنه ها" و "تمسخرها" سرگرم باشند و چه قصه غم انگیزی!.
 

پیامک های عاشقانه به مناسبت سالگرد ازدواج تیر 93

$
0
0
پیامک های جدید عاشقانه به مناسبت سالگرد ازدواج  تیر 93
[عکس: ti8umvehyvoxdmfh2q.gif]
با تو بودن برایم بهترین لحظات زندگی است
ومن وجود پر مهر و سرشار از عشق تو
را در کاشانه قلبم به وضوح میبینم
ومی دانم با تو میشود به خدا رسید
سالگرد ازدواجمان مبارک بر هر دومان مبارک
*
*
*
( ….. ) سال پیش زیبا ترین عروس دنیا از آن من شد که تا ابد در قلبم زیباترین خواهد ماند
سالروز بهترین روز زندگی ام بر هر دومون مبارک
*
*
*
از وقتی با همیم روزها و روزها گذشته چه تلخ چه شیرین معبود را شاکرم که در تلخیها کنارم بودی و در شادیها را به کامم شیرین تر کردی
عزیز لحظه های بیقراریم سالگرد ازدواجمان مبارک
*
*
*
شنیدم دوست داشتن از عشق برتر است حالا میتوانم کاملا ابن جمله را درک کنم چون تا قبل از ازدواج عاشقت بودم اما حالا چون کودکی وابسته به مادر دوستت دارم و از بودنت لذت میبرم
سالگرد ازدواجمون مبارک
*
*
*
بر من مباد بی توماندن بی توبودن بی تو خفتن بی تو رفتن
سالروز باهم بودنمان مبارک
*
*
*
عزیزم آهنگ صدایت زیبا ترین ترانه زندگیم
نفس هایت تنها بهانه نفس کشیدنم و وجودت تنها دلیل زنده بودنم است
پس با من بمان تا زنده بمانم ، سالگرد ازدواجمون مبارک
*
*
*
عزیزم بهترین انتخاب عمرم همراه شدن با تو در مسیر زندگی است،
( ….. ) شاخه گل به مناسبت ( ….. ) سال زندگي مشتركمان تقدیمت میکنم ٫( تاريخ ) یاد آور بهترین انتخاب زندگی ام را فراموش نمیکنم ، دوستت دارم .
*
*
*
مهربان ترینم وقتی تو با منی ٬ سرود و شادی با من است
در ضمیرم نقش تو را بر قلبم حکاکی کردم و هر لحظه دلم به یاد تو می تپد
در قلب من آفتاب تابان باش ،( تاريخ ) سالروز ازدواجمان را عاشقانه تبریک میگویم
*
*
*
یک تکه بلور از جنس حضور / یک یاس سپید از رنگ امید
با هرچی وفاست از سوی خدا / همه تقدیم تو باد
عزیزم امروز فراموش نشدنی ترین روز زندگیمه
سالروز ازدواجمان مبارک
*
*
*
خوب است و قشنگ این که دلگیر شویم / در دام دل شکسته زنجیر شویم
ای عشق همیشه از خدا میخواهم / کنار من باشی و پا به پای هم پیر شویم
همسر عزیزم سالروز عهد و پیمان جاویدانمان مبارک . . .
*
*
*
قشنگ ترین تصویر عمرم ، دیدن توست ،
خوش آهنگ ترين صداي عمرم ٫ خندیدن توست …
جاودانه ترين احساس در قلبم ، عشق من به توست …
سالروز ازدواجمان . . . دوستت دارم
*
*
*
( ….. ) سال
زمان اندکیست برای با هم بودمان. دوست دارم تا ابد با هم بمانیم و عشق بورزیم
سالگرد ازدواجمان مبارک
*
*
*
شاید بارها و بارها تو را در این ( ….. ) سال رنجانده باشم و اکنون بارها و بارها از تو معذرت میخواهم و به قداست پیوندمان سوگند که تا ابد دوستت دارم و به تو وفادار خواهم ماند …
*
*
*
در دفتر خاطرات زندگی ام تنها شیرینی که تلخیها ها را از بین برده وجود نازنینت در روزمرگی هایم است
هر روز بیشتر از دیروز دوستت دارم سالگرد ازدواجمون مبارک
*
*
*
شانه هایت را برای تکیه انتخاب کردم تو پناه منی در لحظه های بیقراریم در عبور بادهای خزان
روی باغ شانه هایت هر وقت اندوهی نشست در حمل بار غصه ات با شوق شرکت میکنم

منبع : سیتی فان

اس ام اس خنده دار و جالب تیر 93

$
0
0
اس ام اس های جدید خنده دار و جالب تیر 93
[عکس: q48mnds6z6p99w3qh862.gif]
همسرم
همدلم
همزبونم
همپام
همدستم
همش درد میکنه
خداییش دکتر خوب سراغ ندارید ؟!
تک دختر
.
.
.
“با کی بودی ؟؟؟؟؟” چیست؟
جمله ای که برای ترساندن شخص مقابل در دعواها گفته میشود
که در نهایت با جمله ی “اصلا با تو بودم” پاسخ داده میشود
و هیچ ارزش دیگری ندارد
تک دختر
.
.
.
به ۳۰ تا از شماره های موبایلم اس ام اس زدم
سلام خوبی؟
من گوشیمو عوض کردم شمارت پاک شده ،
میشه یه میس بندازی شماره ات رو سیو کنم ؟
تا الان ۲۷ میس کال دارم
تک دختر
ببینید با چه شتر مرغ هایی من دوستم !
.
.
.
یکی از فانتزیام اینه که یه شرکت بزرگ الکترونیک راه بندازم
اسمشو بزارم “خربزه مشهدی” بعد با شرکت “اپل” رقابت کنم
تک دختر
.
جوک جدید
.
.
نصف جذابیت دختر به خنگ بودنشه
بقیشم با یه دسمال مرطوب پاک میشه
تک دختر
.
.
.
ﻏﻤﮕﯿﻨﻢ
ﻣﺜﻞ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﮐﻪ ﺗﺎ ﺩﻗﯿﻘﻪ ۹۰ ﺩﺍﺷﺖ ﺁﺭﺍﯾﺶ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﮐﻪ ﺑﺮﻩ ﺑﯿﺮﻭﻥ . . .
ﻭﻟﯽ ﻣﺴﯽ گند زد ﺑﻪ ﺑﺮﻧﺎﻣﺶ
تک دختر
.
.
.
ساعت دو و نیم نصف شب این همسایه بیشعورمون با مشت میکوبید به دیوار
حالا خوبه من خواب نبودم داشتم شیپور تمرین میکردم
مردم خیلی بی فرهنگ شدنا اه اه اه
.
.
.
وقتی میرم بانک به جای یه شماره ، پنج شیش تا شماره می گیرم
اینطوری اون آدمی که بعد من میاد وقتی هی شماره هارو اعلام میکنن
و می بینه که کسی نیست از خوشحالی تا دم باجه ذوق مرگ میشه !
کار ما شاد کردن دل ملته دیگه
.
.
.
از یارو میپرسن راسته که میگن شما اول فحش میدین بعدا سوال میکنین ؟
یارو میگه : گ*وه خورده ، کی گفته ؟
.
.
.
ﺁﻗﺎ ﻣﻦ ﺑﺎ ﺍﻭﻥ ﺩﺧﺘﺮﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﺳﻢ ﭘﺮﻭﻓﺎﯾﻠﺸﻮﻥ ﺭﻭ ﮔﺬﺍﺷﺘﻦ
“ﺻﺪﻑ ﻣﻮﺵ ﻣﻮﺷﯽ” ﯾﺎ “ﻏﺰﻝ ﺑﻮﺱ ﺑﻮﺱ ” ﯾﺎ “ﻣﻠﯿﻨﺎ ﺧﻮﺟﻤﻠﻪ”
ﯾﺎ “ﺁﺯﯾﺘﺎ ﻣﻠﻮﺳﮏ” ﯾﺎ “ﻣﻬﺴﺎ ﻋﺎﺷﻖ ﭘﺎﺳﺘﯿﻞ” ﻭ… ﺗﺎ ﺣﺪﯼ ﻣﯿﺘﻮﻧﻢ ﮐﻨﺎﺭ ﺑﯿﺎﻡ
ﻭﻟﯽ ﺧﺪﺍﯾﯽ ﺩﯾﮕﻪ “ﻏﻼﻡ ﺟﻮﺟﻮ” ﺭﻭ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﻢ ﻫﻀﻢ ﮐﻨﻢ
تک دختر
تک دختر
.
.
.
دمپایی ابری هم میتونست تن تاک باشه ولی خستس…
میفهمی خسته !
.
.
.
مورد داریم پسره هدفش از مدرسه رفتن
فقط این بوده که یاد بگیره اسم و فامیلیشو بنویسه
ولی از ترس سربازی الان در حال کار روی پایانه نامه دکترای تخصصیشه
تک دختر


منبع : سیتی فان


عکس های جدید دریا مرادی دشت تیر 93

$
0
0
عکس های جدید دریا مرادی دشت تیر 93
[عکس: www_Campec_Ir_Darya_Moradi_Dasht_1.jpg]

[عکس: www_Campec_Ir_Darya_Moradi_Dasht_2.jpg]

[عکس: www_Campec_Ir_Darya_Moradi_Dasht_3.jpg]

[عکس: www_Campec_Ir_Darya_Moradi_Dasht_4.jpg]

[عکس: www_Campec_Ir_Darya_Moradi_Dasht_5.jpg]

[عکس: www_Campec_Ir_Darya_Moradi_Dasht_6.jpg]

[عکس: www_Campec_Ir_Darya_Moradi_Dasht_7.jpg]

[عکس: www_Campec_Ir_Darya_Moradi_Dasht_8.jpg]

[عکس: www_Campec_Ir_Darya_Moradi_Dasht_9.jpg]

[عکس: www_Campec_Ir_Darya_Moradi_Dasht_10.jpg]

جدید ترین عکس های پریسا روشنی تیر 93

$
0
0
جدید ترین عکس های پریسا روشنی تیر 93
[عکس: www_Campec_Ir_Parisa_Roshani_11.jpg]

[عکس: www_Campec_Ir_Parisa_Roshani_12.jpg]

[عکس: www_Campec_Ir_Parisa_Roshani_13.jpg]

[عکس: www_Campec_Ir_Parisa_Roshani_14.jpg]

[عکس: www_Campec_Ir_Parisa_Roshani_15.jpg]

[عکس: www_Campec_Ir_Parisa_Roshani_16.jpg]

[عکس: www_Campec_Ir_Parisa_Roshani_17.jpg]

جدید ترین عکس های مهسا کامیابی تیر 93

$
0
0
جدید ترین عکس های مهسا کامیابی تیر 93
[عکس: www_Campec_Ir_Mahsa_Kamyabi_22.jpg]

[عکس: www_Campec_Ir_Mahsa_Kamyabi_23.jpg]

[عکس: www_Campec_Ir_Mahsa_Kamyabi_24.jpg]

[عکس: www_Campec_Ir_Mahsa_Kamyabi_25.jpg]

[عکس: www_Campec_Ir_Mahsa_Kamyabi_26.jpg]

[عکس: www_Campec_Ir_Mahsa_Kamyabi_27.jpg]

جدید ترین عکس های ستاره اسکندری تیر 93

$
0
0
جدید ترین عکس های ستاره اسکندری تیر 93
[عکس: www_Campec_Ir_Setareh_Eskandari_19.jpg]

[عکس: www_Campec_Ir_Setareh_Eskandari_20.jpg]

[عکس: www_Campec_Ir_Setareh_Eskandari_21.jpg]

[عکس: www_Campec_Ir_Setareh_Eskandari_22.jpg]

تک دختر

تک دختر

عکس های جدید سولماز آقمقانی تیر 93

$
0
0
عکس های جدید سولماز آقمقانی تیر 93
[عکس: www_Campec_Ir_Solmaz_Aghmaghani_1.jpg]

[عکس: www_Campec_Ir_Solmaz_Aghmaghani_2.jpg]

[عکس: www_Campec_Ir_Solmaz_Aghmaghani_3.jpg]

[عکس: www_Campec_Ir_Solmaz_Aghmaghani_4.jpg]

[عکس: www_Campec_Ir_Solmaz_Aghmaghani_5.jpg]

[عکس: www_Campec_Ir_Solmaz_Aghmaghani_6.jpg]

فال روز پنجشنبه 12 تیر 93

$
0
0
فال روز پنجشنبه 12 تیر 93
 
[عکس: xz5o941i4sb6frrmpxer.gif]
 
 فروردین:باید رویکردی مسئولانه به مدیریت چیزهای باارزشتان داشته باشید، به ویژه پول نقدتان. شاید در نهایت مجبور شوید پول ذخیره کنید و از چیزی بگذرید تا بتوانید چیزی را بخرید. مثلا ممکن است برای اینکه بتوانید بدهی خود را بپردازید مجبور شوید به بعضی علایق خود نه بگویید.اردیبهشت:مهم نیست چقدر دوست دارید به خودتان برسید، باید به بسیاری از لذت های امروز نه بگویید. محتمل ترین دلیل آن هم می تواند ضرورت رسیدن به نیازهای خانواده باشد (مثلا پرداخت صورت حسابها، یا رفاهم کردن امکانات برای بچه ها یا بقیه).خرداد:سبک سری برایتان بی تردید بد است و بسیاری از شما هم ان را تشخیص می دهید. علاقه تان به سرگرمی و لذت ممکن است جای خود را به تلاش اگاهانه برای یافتن یک منبع جدید در امد بدهد. ممکن است از فقر خیلی بترسید، اگرچه می گوییم که این ترس بی اساس است.تیر:علاقه ی رو به افزایشتان به یافتن اظهارات خود فقط در بلندپروازی های شخصی نیست. قطعا برایتان حیاتی است که مطئن شوید در آینده دردسر و مشکلی ندارید. شاید این خودتان نیستید که درموردش نگرانید، بلکه این نزدیکانتان هستند که موجب نگکرانیتان هستند (بچه ها یا والدین).مرداد:اراده ای که امروز نشان می دهید ممکن است با عزت نفس پایین همراه شود. میل شدیدتان برای موفق بودن ممکن است با موانع جدی ولی قابل مدیریت روبه رو شود. اعتماد به نفس بیشتری داشته باشید. توانایی تان بیشتر از ان چیزی است که فرکش را می کنید.شهریور:دیروز قادر بودید که کوه را نیز جابه جا کنید، ولی امروز برایتان سخت است که حتی ذره ای از اشتیاق دیروز را هم داشته باشید. امروز بسیاری از شما جسارت لازم برای داشتن یک واکنش به موقع را ندارید. این بویژه در فضاهایی مثل درامد و ذخیره کردن پول، امور عشقی، برنامه های خلاقانه و تربیت فرزندان محتمل است.مهر:حتی اگر پول کافی ندارید، پذیرفتن کمک خارجی را به تعویق بیندازید. با وام گرفتن، در خطر این خواهید بود که مستقیم وارد دام شوید. رویکرد هوشیارانه و بی تعصبی به امورتان داشته باشید تا قادر شوید که با ذخایر مالیتان به خوبی روزگار را سر کنید. توصیه می شود که از خرید اقلام لوکس خودداری کنید.آبان:باید خطی بین علاق خود و دیگران بکشید. در غیر این صورت مطمئنا دیگران این کار را برایتان خواهند کرد. امروز برای بحث درباره ی ادعاهای دوطرفه، و بررسی دوباره ی شرایط مالی یک قرارداد بلندمدت (مثلا یک قرارداد حرفه ای) مناسب است.آذر:وقت این رسیده که احساسات و حرف های بلند خود را با عمل کردن حمایت کنید. این فقط استعداد و الاهامات نیست که به آن نیاز دارید تا بتوانید رویاهای خود را تحقق ببخشید، بلکه به پول هم نیاز دارید.دی:آرزوهای برای تحقق به زمان نیاز دارند و رویاهایتان هم به زمان بیشتری نیز دارند. بااین حال، این دلیل نمی شود که بیکار بنشینید. ایمانتان را به توانایی های خود از دست ندهید. توانایی های روانی شما امروز بی انتها هستند.بهمن:بلندپروازی های عشقی و خلاقانه ی شما ممکن است با علایق حرفه ای و خانوادگی و همچنین ارزش های معمولی و سبک زندگیتان تعارض دارند. ممکن است با والدینتان اختلاف داشته باشید یا مشکلاتی خانوادگی را تجربه کنید. روی این حساب نکنید که همه چیز را در یک چشم به هم زدن حل کنید.اسفند:شرایط مالی شما انقدرها هم بد نیست. بازهم، طالعتان توصیه نمی کند که مرتب پول خرج کنید. نباید روی این حساب نکنید که دوستان، همکاران و خانواده تان نیز کمک سخاوتمندانه ای به شما کنند (بویژه اگر دوست دارید خیلی ولخرجی کنید). برای حتی ثروتمندترین شما هم، تعقل، بینش و صرفه جویی بسیار مفید خواهد بود.


منبع : سیتی فان

 

داستان تاجرو میمون

$
0
0
روزی روزگاری در روستایی در هند مردی به روستایی ها اعلام کرد که برای خرید هر میمون ۲۰دلار به آنها پول خواهد داد. روستایی ها هم که دیدند اطرافشان پر است از میمون به جنگل رفتند و شروع به گرفتنشان کردند و مرد هم هزاران میمون به قیمت ۲۰دلار از آنها خرید ولی با کم شدن تعداد میمون ها روستایی ها دست از تلاش کشیدند و به همین خاطر مرد اینبار پیشنهاد داد برای هر میمون به آنها ۴۰دلار خواهد پرداخت. با این شرایط روستایی ها فعالیت خود را از سر گرفتند. پس از مدتی موجودی باز هم کمتر و کمتر شد تا روستاییان دست از کار کشیدند و برای کشاورزی سراغ کشتزارهایشان رفتند.
این بار پیشنهاد به ۴۵ دلار رسید و … در نتیجه تعداد میمون ها آنقدر کم شد که به سختی میشد میمونی برای گرفتن پیدا کرد. اینبار نیز مرد تاجر ادعا کرد که برای خرید هر میمون ۶۰دلار خواهد داد ولی چون برای کاری باید به شهر میرفت کارها را به شاگردش محول کرد تا از طرف او میمون ها را بخرد. در غیاب تاجر ، شاگرد به روستایی ها گفت : “این همه میمون در قفس را ببینید ! من آنها را به قیمت ۵۰دلار به شما خواهم فروخت تا شما پس از بازگشت تاجر آنها را به ۶۰دلار به او بفروشید.” روستایی‌ها که وسوسه شده بودند ، پولهایشان را روی هم گذاشتند و تمام میمونها را خریدند … البته از آن به بعد دیگر کسی مرد تاجر و شاگردش را ندید و تنها روستایی ها ماندند و یک دنیا میمون !

داستان بستگان خدا

$
0
0
کودکی با پای برهنه روی برف ها ایستاده بود و به ویترین فروشگاهی نگاه می کرد.
زنی در حال عبور او را دید و دلش سوخت، او را به داخل فروشگاه برد و برایش لباس و کفش خرید و گفت: مواظب خودت باش!
کودک پرسید: ببخشید خانم شما خدا هستید؟ زن لبخند زد و پاسخ داد: نه من فقط یکی از بنده های خدا هستم.
کودک گفت: می دانستم با او نسبتی دارید!

داستان دلم واسش تنگ شده

$
0
0
از وقتی که شماره شو به بلَک لیست گوشیم انتقال دادم چند ماهی میگذره … شیش هفت تا اس داده بود که چند هفته بعد خوندمشون ! اون موقع از دستش عاصی بودم چون واقعا اذیتم میکرد. یه شب با یه شماره دیگه اس داد برا همین نرفت تو بلک لیستم ؛ نوشته بود که اگه میخوای دیگه اس ندم بهت یه چیزی بگو. بدون معطلی جواب دادم و همون چیزی رو که میخواست براش فرستادم چون واقعا دیگه نمیخواستم اس ام اساشو ببینم.
خلاصه از اون به بعد دیگه اس نداد ؛ نمیدونم اصلا چی شد که اینطور شد. دیگه سراغمو نگرفت ، اصلا انگار نه انگار که منم هستم ! به هرحال اعتراف میکنم که خیلی دلم برای اس ام اس هاش تنگ شده. اگه الان اینارو میخونی ازت میخوام که یه شانس دیگه بهم بدی ، قول میدم بچه ی خوبی بشم !
هم تو مسابقه ها شرکت کنم ، هم آهنگ پیشواز داغ هفته رو انتخاب کنم و حتی با شارژ ۱۶۸۶۵۰ریال ، برنده ۱۰۰تومن اعتبار هدیه داخل شبکه شم …
ایرانسل دوسِت دارم

کلاس بدنسازی

$
0
0
مایکل، راننده اتوبوس شهری، مثل همیشه اول صبح اتوبوسش را روشن کرد و در مسیر همیشگی شروع به کار کرد. در چند ایستگاه اول همه چیز طبق معمول بود و تعدادی مسافر پیاده می شدند و چند نفر هم سوار می شدند. در ایستگاه بعدی، یک مرد با هیکل بزرگ، قیافه ای خشن و رفتاری عجیب سوار شد او در حالی که به مایکل زل زده بود گفت: «تام هیکل پولی نمی ده!» و رفت و نشست. مایکل که تقریبا ریز جثه بود و آدم ملایمی هم بود چیزی نگفت اما راضی هم نبود.
روز بعد هم دوباره همین اتفاق افتاد و مرد هیکلی سوار شد و با گفتن همان جمله، رفت و روی صندلی نشست. روز بعد و روز بعد…  این اتفاق که به کابوسی برای مایکل تبدیل شده بود خیلی او را آزار می داد. بعد از مدتی مایکل دیگر نمی تواست این موضوع را تحمل کند و باید با او برخورد می کرد. اما چه طوری از پس آن هیکل بر می آمد؟ بنابراین در چند کلاس بدنسازی، کاراته و جودو و … ثبت نام کرد.
در پایان تابستان، مایکل به اندازه کافی آماده شده بود و اعتماد به نفس لازم را هم پیدا کرده بود. بنابراین روز بعدی که مرد هیکلی سوار اتوبوس شد و گفت: «تام هیکل پولی نمی ده!» مایکل ایستاد، به او زل زد و فریاد زد: «برای چی؟» مرد هیکل با چهره ای متعجب و ترسان گفت: «تام هیکل کارت استفاده رایگان داره.»

شکست از دید ادیسون

$
0
0
روزی خبرنگار جوانی از ادیسون پرسید: آقای ادیسون شنیدم برای اختراع لامپ تلاش های زیادی کرده ای، اما موفق نشده ای، چرا؟ پس از ۹۹۹ بار شکست همچنان به فعالیت خود ادامه می دهی؟ ادیسون با خونسردی جواب می دهد:«ببخشید آقا من ۹۹۹ بار شکست نخورده ام، بلکه ۹۹۹ روش یاد گرفته ام که لامپ چگونه ساخته نمی شود.»

حکایت سقراط

$
0
0
روزی سقراط حکیم مردی را دید که خیلی ناراحت و بود.
علت ناراحتی اش را پرسید. شخص پاسخ داد :
در راه که می آمدم یکی از آشنایان را دیدم. سلام کردم جواب نداد و با بی اعتنایی و خودخواهی گذشت و رفت و من از این طرز رفتار او خیلی رنجیدم.
سقراط گفت : چرا رنجیدی ؟
مرد با تعجب گفت: خوب معلوم است که چنین رفتاری ناراحت کننده است.
سقراط پرسید : اگر در راه کسی را می دیدی که به زمین افتاده و از درد به خود می پیچد.
آیا از دست او دلخور و رنجیده می شدی ؟
مرد گفت : مسلم است که هرگز دلخور نمی شدم. آدم از بیمار بودن کسی دلخور نمی شود.
سقراط پرسید: به جای دلخوری چه احساسی می یافتی و چه می کردی؟
مرد جواب داد : احساس دلسوزی و شفقت و سعی می کردم طبیب یا دارویی به او برسانم.
سقراط گفت : همه این کارها را به خاطر آن می کردی که او را بیمار می دانستی،‌آیا کسی که رفتارش نا درست است، روانش بیمار نیست ؟
بیماری فکری و روان نامش “غفلت” است. و باید به جای دلخوری و رنجش نسبت به کسی که بدی می کند و غافل است دل سوزاند و کمک کرد.
پس از دست هیچ کس دلخور مشو و کینه به دل مگیر.
بدان که هر وقت کسی بدی می کند در آن لحظه بیمار است.
Viewing all 13198 articles
Browse latest View live