به گزارش افکارنیوز، نماینده دورههای پنجم، ششم و هفتم مجلس از علل رشد بیکاری زنان و بالاتر بودن نرخ بیکاری زنان در مقایسه با مردان سخن گفت و پیشنهاد داد خانهداری زنان به عنوان یک شغل محاسبه شود. البته طبق سخنان وی که در گفتوگویی با برنامه کاروکارگر رادیو اقتصاد مطرح میشد، این مساله فراتر از پیشنهاد است و رئیس جمهوری منتخب نیز محاسبه خانهداری به عنوان شغل را در برنامه دارد. با وجود این، این موضوع چالشهایی را در پی خواهد داشت که جلودارزاده در این گفتوگو به آنها پاسخ داده است. متن کامل این گفتوگو را میخوانید:
آخرین آمار مرکز آمار ایران گویای این است که نرخ بیکاری زنان حدود ۲۰ درصد یعنی ۲ برابر نرخ بیکاری مردان است. چرا نرخ بیکاری در زنان نسبت به مردان بیشتر است و ریشه بیکاری زنان در چیست؟
یکی از عوامل رسیدن به توسعه پایدار در دنیای امروز استفاده از همه ظرفیتهای نیروی انسانی است. وقتی جمهوری اسلامی ایران مستقر شد و شروع به برنامهریزی برای توسعه آن کردند، با این حقیقت روبهرو شدند که نیروی انسانی عظیمی در بخش زنان مغفول مانده و اقدامات زیربنایی برای آن انجام نشده است. به طوری که در سالهای آغازین جمهوری اسلامی تعداد زنان تحصیلکرده ما یک سوم تعداد مردان تحصیلکرده بود. به همین دلیل یک برنامهریزی همهجانبه برای رفع تبعیض آموزشی که مقدمه استفاده از نیروی انسانی مغفول مانده بود، انجام شد. ما امروز شاهد این هستیم که در تمام سطوح آموزشی خانمها به رقم برابر یا بیشتر نسبت به آقایان رسیدهاند. در حال حاضر ۶۷درصد فارغالتحصیلان دانشگاهی ما دختران و زنان هستند.
اما این سهم در بازار کار خیلی پایینتر است.
این مقدمه به خوبی در آن سالها انجام شد و در ۱۵ تا ۲۰ سال اولیه جمهوری اسلامی این مشکل حل شد. اما یک مشکل دیگری که وجود داشت باورهای سنتی در جامعه ما و واقعیت پرداختن به خانواده در سالهای شروع زندگی مشترک بود. خب، این دو مشکل هم به وسیله اصلاح قانون کار با پرداخت کمک هزینه به آنها حل شد یا حتی مرخصی ساعت کار بانوان بیشتر شد. تنها یک باور مردانه در ترکیب اجرایی کشور باقی ماند که برخی از آن به عنوان سقف شیشهای یاد میکنند.
این مشکل باعث شده که امروز نرخ بیکاری زنان تحصیلکرده دو برابر این نرخ در مردان باشد. البته تا حدود ۱۰ سالی که ما در اجراییات کشور حضور داشتیم سعی کردیم این باورها را اصلاح کنیم. سیاستهای اشتغال زنان در جامعه برای شکستن این سقف شیشهای توسط شورای عالی انقلاب فرهنگی شکسته و تصویب شد. آن زمان بنده مسوول کمیسیون اشتغال شورای فرهنگی و اجتماعی زنان بودم که طرحی در آنجا تهیه شد و به تصویب روسای سه قوه هم رسید. بر اساس آن طرح، ممنوعیت اشتغال زنان در کلیه سطوح و مشاغل برداشته شد و حتی برای مشاغلی مثل قضاوت هم موانع آن برداشته شد. تابوی اشتغال در پستهای دولتی هم شکسته شد و ما در کابینه دولت قبلی وزیر زن داشتیم. این مجموع اقداماتی بود که در جهت رفع موانع اشتغال زنان انجام شد.
با وجود این، اکنون نرخ مشارکت مردان در بازار کار ۶۱ درصد و در زنان ۱۳ درصد است. شاید به نوعی تنها مشکلات مورد اشاره شما حل شده باشد و مشکلات دیگری وجود دارد که هنوز مانع حضور بیشتر زنان در بازار کار است.
تا سال ۱۳۸۴ وضعیت آن طور بود که من اشاره کردم اما از سال ۱۳۸۴ به بعد جریان امور تغییر کرد. در این سالها این تفکر رایج شد که زنان بیشتر به خانهداری بپردازند. این سیاست نوشته یا نانوشته اجرا شد و حتی برخی مواقع به صورت مکتوب هم بوده است که بعدا شکل اجرایی پیدا کرد. دلیل بنده هم این است که وقتی من به برنامه پنجم توسعه نگاه میکنم میبینم که فقط در یکی دو مورد آن هم در محدوده خانواده سیاستگذاری و برنامهریزی شده است. در تمام شوراهایی که ما پیشبینی کرده بودیم نماینده امور زنان حضور داشته باشد مانع این کار شدند.
مثلا شورای عالی اشتغال که نماینده زنان دیگر در آن حضور ندارد و البته اگر هم حضور میداشت باید میدیدیم چقدر میتوانست موثر باشد. برنامهریزیهایی که دولت از سال ۱۳۸۴ به بعد انجام داده بیشتر باعث شده که خانمها در بخشهای تعاون، مشاغل خانگی یا صنایع دستی فعال باشند، در صورتی که سرمایهگذاری عظیمی در بخش اشتغال زیربناها، تولید و کشاورزی صورت نگرفته است. اگر هم در این بخشها سرمایهگذاری انجام شده سهمیه خاصی برای زنان در نظر گرفته نشده است.
با وجود این برخی نگاه جنسیتی به موضوع اشتغال زنان ندارند و معتقد هستند اگر فضای کسب و کار بهبود یابد طبیعتا اشتغال نیز بهتر میشود.
شاید از یک جهت این موضوع درست باشد اما با توجه اینکه ما اکنون فاصله زیادی در اشتغال زنان برای رسیدن به شرایط مطلوب داریم به نظرم باید دقیقا به صورت جنسیتی اصلاح برنامه و رفع تبعیض انجام شود. اگر ما یک شرایط برابری داشتیم شاید نگاه جنسیتی لازم نبود اما اکنون به عنوان مثال برای پرداختن به کسبوکار آزاد اولین نیاز سرمایه و دومین نیاز تجربه کار است. خب وقتی که زنان جامعه ما برای قرنها از محیط کسبوکار جامعه دور بودهاند و هیچ تجربهای ندارند برای ورود به این بازار کسبوکار باید توانمندسازی شوند و این نیاز به یک برنامهریزی جنسیتی دارد.
یعنی زنانی که میخواهند وارد بازار کار شوند باید آموزش لازم را ببینند. اطلاعات لازم در اختیار آنان گذاشته شود. در همان سالهایی که بنده نماینده بودم برای رفع این مشکل اداره توسعه تعاونیهای زنان را در وزارت تعاون ایجاد کردیم که در بخش اطلاعرسانی و توانمندسازی و راهنماییها امور بانوان را پیگیری میکرد اما وقتی به برنامه پنجم توسعه نگاه میکنیم مثلا میبینیم در شورای گفتوگوی دولت و بخش خصوصی که میخواست فضای کسبوکار را بهبود دهد اصلا خانمی در آن حضور نداشته است. یعنی در اینجا بدون اینکه به جنسیت نگاه شود برنامهریزی شده است. آیا این عامل رشد بوده است؟ میبینیم که این طور نیست. ما از روی آمارها میتوانیم اشاره کنیم که فاصلهها بیشتر شده است. یعنی وقتی در این فضای نابرابر فارغ از جنسیت نگاه میشود نهتنها ما به نتیجه مطلوب نمیرسیم بلکه ممکن است اجحافی هم به زنان شود. این است که لازم است برای بهرهوری بیشتر در خصوص سرمایهگذاری نیروی انسانی، نگاه جنسیتی به برنامه پنجم و ششم توسعه داشته باشیم. البته دولت تدبیر و امید یک سال وقت دارد که ۲ سال باقی مانده برنامه پنجم را اصلاح کند و حضور زنان را در شوراهای عالی که پیشبینی شده و برای اشتغال برنامهریزی میکند جدی و قطعی کند و برای برنامه ششم توسعه هم برای جلوگیری از هدررفت نیروی انسانی زنان و رفع تبعیض بین آنان و مردان این مساله را عمل و اجرا کند.
برخی طرحها از جمله افزایش مرخصی زنان طی سالهای گذشته اجرا شده که کاهش میل کارفرمایان را برای بهکارگیری زنان در پی داشته است. در واقع هرچند این طرحها برای حمایت بوده اما نتیجه معکوس داده است. فکر میکنید این شکل حمایتها چطور باید باشد؟
این مساله در مورد زنان کارگر و کشاورز مصداق ندارد بلکه برای زنان کارمند بیشتر مطرح میشود. ما هرچقدر تعداد زنان کارمند را به دورکاری بفرستیم یا آنها بیشتر به مرخصی بروند باعث میشود که از عرصههای تصمیمسازی دورتر شوند و این مشکل ما را بیشتر میکند. به نظر بنده اصلا این شکل کار حمایت نیست. چون شکل حمایت میتواند این طور باشد که در محل کار زنان مثلا محلی برای نگهداری فرزندان آنها در نظر گرفته شود. اکنون خیلی از کارخانههای تازه تاسیس از بانوان استفاده میکنند.
با وجود این، طی سالهای اخیر بر توسعه مشاغل خانگی نیز تاکید شده و این در حالی است که برخی زنان اصلا کار در خانه را ترجیح نمیدهند.
ببینید خلایی در مورد مشاغل خانگی وجود دارد. البته شاید مشاغل خانگی بتواند مشکلگشای مشکلات خانمهای سرپرست خانوار باشد که نمیتوانند به سر کار بروند. اما خلایی که در اینجا وجود دارد آموزش ندیدن این قشر است و از آن طرف همان طور که در اشتغال صنعتی زنان با مشکل مواجه میشوند در بخش مشاغل خانگی نیز این چنین مشکلاتی وجود دارند. صنایع فردی امروز واقعا نمیتواند رقابت کنند و قیمت تمام شده صنایع دستی خانگی و نبود سازوکار مناسب باعث بهرهکشی از این زنان میشود. مثلا اکنون قالیبافانی هستند که ماهی ۱۰۰ هزار تومان مزد دریافت میکنند. این شکل کار آن سودآوری لازم را ندارد و در واقع اقدامی نبوده که برای زنان و حتی سرپرست زنان خانوار مفید باشد. اولین اقدامی که برای حل مشکل اشتغال باید انجام میشد تهیه طرح و برنامههای سودآور بود. باید فکر همهجانبه در این مورد میشد که فقط یک کلمه روی کاغذ نباشد. ممکن است زنانی بعد از گذشتن از یک مشکلاتی بتوانند درآمدی برای خودشان کسب کنند که اینها انگشتشمار در سطح جامعه هستند یا در استانها این گونه افراد شاید اصلا قابل احصا نباشند.
بررسی بخشهای اشتغال زنان نشان میدهد که تقریبا نیمی از زنان در بخش خدمات فعال هستند و ۲۵ درصد در بخش صنعت و ۲۵ درصد دیگر در بخش کشاورزی فعالیت میکنند. فکر میکنید امنترین حوزه برای اشتغال زنان کدام است؟
ببینید هر سه بخش میتواند برای زنان امن باشد؛ به شرطی که حمایت هم وجود داشته باشد. حالا چرا در بخش خدمات اشتغال زنان بیشتر شده است؟ چون بخش خدمات به سرمایه نیاز ندارد و هر زنی که امروز به پول نیاز داشته باشد میتواند به عنوان یک کارگر ساده به واحدهایی مراجعه کند و با حداقل حقوق شغلی را به دست آورد. البته خیلی اوقات نیز این اشتغال در بخش خدمات این امکان را نمیدهد که از مزیت بیمه استفاده کنند. اکثرا مشاغل موقت هستند و شاغلان بیمه نمیشوند و بازنشستگی هم ندارند و این مشاغل دائمی نیستند. این روزها به دلیل گرانی و بالارفتن هزینههای زندگی خیلی از خانوادههایی که استفاده از یک نیروی کمکی را در برنامههای خود دارند نیز ممکن است که این نیروها را از سبد خانوار خود حذف کنند. در نتیجه این آمار هم پایین خواهد آمد. دلیل آن آمار مورد اشاره شما این است که بخش خدمات در دسترسترین نوع مشاغل است و در مقابل این خطر هم وجود دارد که خیلی زود این مشاغل را از دست میدهند.
فکر میکنید در صورت کاهش سهم خدمات کدام بخش دیگر از صنعت و کشاورزی برای زنان مناسبتر است؟
به طور قطع بخش کشاورزی چون سنتیتر است باید بیشتر شود و امروز هم بخش کشاورزی ظرفیت لازم را دارد. البته بخش صنعت رشد کندتری دارد ولی وقتی شکل میگیرد ترجیح میدهد که از نیروی زن استفاده کند. یعنی اینجا شاید لازم نباشد که خیلی سهمیه و درصدی در نظر بگیریم بلکه اگر همان حمایتهای طبیعی صورت بگیرد میبینیم که کار انجام میشود. از سوی دیگر هم اکنون شاغلان در بخش کشاورزی بیشتر از رقمهای اعلام شده، است اما چون در بخشهای خانگی بوده دیگر این رقم را اعلام نمیکنند یا مثلا در میوه چیدن و قالیبافی دختران کمک میکنند که اصلا این گونه اقدامات احصا نمیشوند.
در این بخش اگر تعاونیهای زنان روستایی شکل بگیرد آن وقت سهم آنها از درآمد افزایش مییابد. امروز زنان در روستاها کار میکنند اما سهمی از این درآمد ندارند. شما وقتی به طور کلی بخواهید مشکل را از ریشه حل کنید به این میرسید که سهم زنان از درآمد سرانه کشور بسیار اندک است و حساب نمیشود. وقتی زن در خانه کار میکند ارزشافزوده ایجاد میکند. درآمدهای ملی را بالا میبرد اما این هیچجا محاسبه نمیشود.
شما فکر میکنید کار زنان در خانه باید در تولید ناخالص داخلی کشور محاسبه شود؟
بله. اکنون در برنامه دکتر روحانی من دیدهام که دو جا تاکید کردهاند سهم کار زنان خانهدار در درآمد ملی محاسبه شود. ما قبلا در مجلس میگفتیم چون این سهم را احصا نکردید بیمه زنان خانهدار را مدنظر قرار دهید که دولت بیاید و این را قبول کند.
منظورتان این است که زنان خانهدار شاغل محسوب شوند؟
بله. در برنامه دکتر روحانی محاسبه خانهداری به عنوان شغل بوده است. در دنیا هماکنون خیلی روی این موضوع تاکید میکنند. در کشورهایی که جمعیت آنها رشد منفی دارد و میخواهند خانواده را این طوری ارج بنهند میبینیم که تشکلهای زنان آنها این موضوع را طلب میکنند. در کشور سوئیس یک بار همه زنان سوئیسی جاروهای خود را از پنجره آویزان کرده بودند که بگویند ما هم خانهدار هستیم و داریم کار میکنیم و ارزش افزوده ایجاد میکنیم که این در رفاه به دولت کمک میکند. به خصوص امروز اگر ارزش کار یک خانم را اعم از پخت و پز و بچه نگهداشتن محاسبه کنید، میبینید که چه کمکی به درآمد خانوار میکند.
در واقع کمکی به افزایش درآمد خانوار نمیکند بلکه در هزینههای خانوار صرفهجویی میکند.
اما به کاهش هزینههای دولت کمک میکند. شما کشور تایلند را در نظر بگیرید که اصلا خانههای آن آشپزخانه ندارد و از همه نیروهای کار خود استفاده میکند. اگر این کار زنان محاسبه شود میبینید که زنان خانهدار چقدر دارند مفید واقع میشوند.
آن وقت دیگر تعریف شغل باید تغییر کند.
نخیر.
اما اکنون زمانی شغل معنا پیدا میکند که شما در قبال آن درآمدی کسب کنید.
اما وقتی هم هست که شما یک درآمدی را ایجاد میکنید و آن درآمد را به شما نمیدهند و دارند یک ظلمی به شما میکنند. باید کاملا اسلامی و دینی قوانین خود را بنویسیم و آنجاهایی هم که منعی ندارد میتوانیم با علم دنیا همراهی کنیم یا اینکه ببینیم دنیا اکوسیستم خود را چگونه تنظیم کرده و ما از آن تبعیت کنیم.
مساله این است که آن وقت دیگر زنان میل نخواهند داشت که از خانه خارج شوند.
اشکالی ندارد. البته این طوری نیست. ببینید وقتی یک کودک میخواهد حرکت کند ابتدا سینهخیز میرود چرا که بخشی از مسیر تکاملش است و باید برود تا یاد بگیرد و رشد کند. زن هم همین طور است. یعنی اینکه اگر در یک محیط بسته او را نگه دارید و کارهای محدود انجام دهد شاید نتواند بیشتر تجربه و رشد کند.
اما این طرح شما منجر به این میشود که زنان بیشتر در این فضای بسته خانه بمانند.
نخیر. ما میگوییم در یک مقطعی براساس تقسیم کار در خانه ماندهاید و اکنون بیرون از خانه کار میکنید و بعدا باز هم شیفت دوم کار را در خانه انجام میدهید. به قول خانمی که نوشته بود چراغها را من خاموش میکنم، یعنی زن آخرین کسی هست که در خانه میخوابد و باید سهم او در کار دوم هم در نظر گرفته شود. البته اکنون که زنان ما ۳ شیفته هم هستند. صبح در یک بیمارستان کار میکنند، بعد ازظهر در یک بیمارستان دیگر و شب هم کار خانه را انجام میدهند.
البته این چند شغله بودن در مردها بیشتر از زنان است. طبق آمارهای مرکز آمار ایران در حالی که ۴۵ درصد مردان ما در هفته بیش از ۴۹ ساعت کار میکنند این رقم در بخش زنان تنها ۱۶ درصد است.
ببینید کلا اکوسیستم بههم خورده است. دلیلش این است که ما نه از یک مدل مذهبی و نه از یک مدل مدرن پیروی کردیم. وقتی که ما وارد مجلس پنجم شدیم تنها ۸ مرکز آموزش مهارتهای فنیوحرفهای دختران وجود داشت اما این تعداد طی دو دوره مجلس به ۲۰۰ مرکز رسید چرا که اشتغال بدون مهارت در دنیای امروز نمیتواند با تولید صنعتی رقابت کند. الان وضعیت به گونهای است که فارغالتحصیلان دانشگاهی ما آمادگی ورود به بازار کار را ندارند و متناسب با نیازهای بازار کار برای این افراد برنامهریزی نشده است. همین است که ما را مجبور میکند اعلام کنیم که به طور جد نسبت به اشتغال زنان جنسیتی نگاه شود. البته مساله بسیار مهمتر این است که در این چند سال مساله اشتغال و اقتصاد به طور کلی با مشکل مواجه شده است و به همین دلیل وقتی میگویند مشکل زنان شاغل چیست؟ میگوییم حل مسائل کلان اقتصادی کشور که همین چند شغلی هم که وجود دارد حذف نشوند.
با توجه به شرایط فعلی فکر میکنید فوریترین راهکار برای حل مشکل اشتغال زنان چیست؟
ببینید دو راهکار برای اشتغال دختران تحصیلکرده وجود دارد تا این مساله را جدیتر بگیرند و فاصله آنها با مردان تامین شود. بهترین پیشنهادی که به نظرم عملی هم باشد توسعه تعاونیهای زنان است. در یک تعاونی از هفت نفر تا تعداد خیلی زیادی از افراد میتوانند تحت پوشش قرار بگیرند و این یک تجمع یا تشکلی است که میتواند مراحل مختلف توانمندسازی را در درون خود ایجاد کند. اما اگر این تعاونیها در یک محدوده تعاونیهای تولید صنایع دستی خلاصه شوند به هیچ عنوان نمیتوانند جوابگو و سودآوری لازم را داشته باشد. باید این تعاونیها در عرصههای مختلف و سودآور تشکیل شود. از سوی دیگر اختصاص یک درصدی از اشتغال در سطوح مختلف صنعتی، تولیدی و کشاورزی به زنان نیز میتواند مفید باشد. یعنی یکی از شرطهای استفاده از اعتبارات و کمکهای تولیدی و بانکی این باشد که این درصد از کارگران را خانمها تشکیل دهند. اگر میخواهیم مشکل اشتغال زنان به طور کلی حل شود و حق کار کردن که یک حق اولیه برای انسان است به زن داده شود باید در تمام سطوح زنان را وارد کنیم و زنان در دستگاههای مختلف نماینده داشته باشند. باید در نهادهای تصمیمگیری مانند شورای عالی اشتغال، شورای عالی کار، شورای گفتوگوی دولت و بخش خصوصی و سایر نهادهای تصمیمگیر نمایندههای زنان حضور داشته باشند. البته ما برای این موضوع در حال تهیه یک متمم برای قانون برنامه پنجم هستیم تا این دو سال را هم از دست ندهیم.
آخرین آمار مرکز آمار ایران گویای این است که نرخ بیکاری زنان حدود ۲۰ درصد یعنی ۲ برابر نرخ بیکاری مردان است. چرا نرخ بیکاری در زنان نسبت به مردان بیشتر است و ریشه بیکاری زنان در چیست؟
یکی از عوامل رسیدن به توسعه پایدار در دنیای امروز استفاده از همه ظرفیتهای نیروی انسانی است. وقتی جمهوری اسلامی ایران مستقر شد و شروع به برنامهریزی برای توسعه آن کردند، با این حقیقت روبهرو شدند که نیروی انسانی عظیمی در بخش زنان مغفول مانده و اقدامات زیربنایی برای آن انجام نشده است. به طوری که در سالهای آغازین جمهوری اسلامی تعداد زنان تحصیلکرده ما یک سوم تعداد مردان تحصیلکرده بود. به همین دلیل یک برنامهریزی همهجانبه برای رفع تبعیض آموزشی که مقدمه استفاده از نیروی انسانی مغفول مانده بود، انجام شد. ما امروز شاهد این هستیم که در تمام سطوح آموزشی خانمها به رقم برابر یا بیشتر نسبت به آقایان رسیدهاند. در حال حاضر ۶۷درصد فارغالتحصیلان دانشگاهی ما دختران و زنان هستند.
اما این سهم در بازار کار خیلی پایینتر است.
این مقدمه به خوبی در آن سالها انجام شد و در ۱۵ تا ۲۰ سال اولیه جمهوری اسلامی این مشکل حل شد. اما یک مشکل دیگری که وجود داشت باورهای سنتی در جامعه ما و واقعیت پرداختن به خانواده در سالهای شروع زندگی مشترک بود. خب، این دو مشکل هم به وسیله اصلاح قانون کار با پرداخت کمک هزینه به آنها حل شد یا حتی مرخصی ساعت کار بانوان بیشتر شد. تنها یک باور مردانه در ترکیب اجرایی کشور باقی ماند که برخی از آن به عنوان سقف شیشهای یاد میکنند.
این مشکل باعث شده که امروز نرخ بیکاری زنان تحصیلکرده دو برابر این نرخ در مردان باشد. البته تا حدود ۱۰ سالی که ما در اجراییات کشور حضور داشتیم سعی کردیم این باورها را اصلاح کنیم. سیاستهای اشتغال زنان در جامعه برای شکستن این سقف شیشهای توسط شورای عالی انقلاب فرهنگی شکسته و تصویب شد. آن زمان بنده مسوول کمیسیون اشتغال شورای فرهنگی و اجتماعی زنان بودم که طرحی در آنجا تهیه شد و به تصویب روسای سه قوه هم رسید. بر اساس آن طرح، ممنوعیت اشتغال زنان در کلیه سطوح و مشاغل برداشته شد و حتی برای مشاغلی مثل قضاوت هم موانع آن برداشته شد. تابوی اشتغال در پستهای دولتی هم شکسته شد و ما در کابینه دولت قبلی وزیر زن داشتیم. این مجموع اقداماتی بود که در جهت رفع موانع اشتغال زنان انجام شد.
با وجود این، اکنون نرخ مشارکت مردان در بازار کار ۶۱ درصد و در زنان ۱۳ درصد است. شاید به نوعی تنها مشکلات مورد اشاره شما حل شده باشد و مشکلات دیگری وجود دارد که هنوز مانع حضور بیشتر زنان در بازار کار است.
تا سال ۱۳۸۴ وضعیت آن طور بود که من اشاره کردم اما از سال ۱۳۸۴ به بعد جریان امور تغییر کرد. در این سالها این تفکر رایج شد که زنان بیشتر به خانهداری بپردازند. این سیاست نوشته یا نانوشته اجرا شد و حتی برخی مواقع به صورت مکتوب هم بوده است که بعدا شکل اجرایی پیدا کرد. دلیل بنده هم این است که وقتی من به برنامه پنجم توسعه نگاه میکنم میبینم که فقط در یکی دو مورد آن هم در محدوده خانواده سیاستگذاری و برنامهریزی شده است. در تمام شوراهایی که ما پیشبینی کرده بودیم نماینده امور زنان حضور داشته باشد مانع این کار شدند.
مثلا شورای عالی اشتغال که نماینده زنان دیگر در آن حضور ندارد و البته اگر هم حضور میداشت باید میدیدیم چقدر میتوانست موثر باشد. برنامهریزیهایی که دولت از سال ۱۳۸۴ به بعد انجام داده بیشتر باعث شده که خانمها در بخشهای تعاون، مشاغل خانگی یا صنایع دستی فعال باشند، در صورتی که سرمایهگذاری عظیمی در بخش اشتغال زیربناها، تولید و کشاورزی صورت نگرفته است. اگر هم در این بخشها سرمایهگذاری انجام شده سهمیه خاصی برای زنان در نظر گرفته نشده است.
با وجود این برخی نگاه جنسیتی به موضوع اشتغال زنان ندارند و معتقد هستند اگر فضای کسب و کار بهبود یابد طبیعتا اشتغال نیز بهتر میشود.
شاید از یک جهت این موضوع درست باشد اما با توجه اینکه ما اکنون فاصله زیادی در اشتغال زنان برای رسیدن به شرایط مطلوب داریم به نظرم باید دقیقا به صورت جنسیتی اصلاح برنامه و رفع تبعیض انجام شود. اگر ما یک شرایط برابری داشتیم شاید نگاه جنسیتی لازم نبود اما اکنون به عنوان مثال برای پرداختن به کسبوکار آزاد اولین نیاز سرمایه و دومین نیاز تجربه کار است. خب وقتی که زنان جامعه ما برای قرنها از محیط کسبوکار جامعه دور بودهاند و هیچ تجربهای ندارند برای ورود به این بازار کسبوکار باید توانمندسازی شوند و این نیاز به یک برنامهریزی جنسیتی دارد.
یعنی زنانی که میخواهند وارد بازار کار شوند باید آموزش لازم را ببینند. اطلاعات لازم در اختیار آنان گذاشته شود. در همان سالهایی که بنده نماینده بودم برای رفع این مشکل اداره توسعه تعاونیهای زنان را در وزارت تعاون ایجاد کردیم که در بخش اطلاعرسانی و توانمندسازی و راهنماییها امور بانوان را پیگیری میکرد اما وقتی به برنامه پنجم توسعه نگاه میکنیم مثلا میبینیم در شورای گفتوگوی دولت و بخش خصوصی که میخواست فضای کسبوکار را بهبود دهد اصلا خانمی در آن حضور نداشته است. یعنی در اینجا بدون اینکه به جنسیت نگاه شود برنامهریزی شده است. آیا این عامل رشد بوده است؟ میبینیم که این طور نیست. ما از روی آمارها میتوانیم اشاره کنیم که فاصلهها بیشتر شده است. یعنی وقتی در این فضای نابرابر فارغ از جنسیت نگاه میشود نهتنها ما به نتیجه مطلوب نمیرسیم بلکه ممکن است اجحافی هم به زنان شود. این است که لازم است برای بهرهوری بیشتر در خصوص سرمایهگذاری نیروی انسانی، نگاه جنسیتی به برنامه پنجم و ششم توسعه داشته باشیم. البته دولت تدبیر و امید یک سال وقت دارد که ۲ سال باقی مانده برنامه پنجم را اصلاح کند و حضور زنان را در شوراهای عالی که پیشبینی شده و برای اشتغال برنامهریزی میکند جدی و قطعی کند و برای برنامه ششم توسعه هم برای جلوگیری از هدررفت نیروی انسانی زنان و رفع تبعیض بین آنان و مردان این مساله را عمل و اجرا کند.
برخی طرحها از جمله افزایش مرخصی زنان طی سالهای گذشته اجرا شده که کاهش میل کارفرمایان را برای بهکارگیری زنان در پی داشته است. در واقع هرچند این طرحها برای حمایت بوده اما نتیجه معکوس داده است. فکر میکنید این شکل حمایتها چطور باید باشد؟
این مساله در مورد زنان کارگر و کشاورز مصداق ندارد بلکه برای زنان کارمند بیشتر مطرح میشود. ما هرچقدر تعداد زنان کارمند را به دورکاری بفرستیم یا آنها بیشتر به مرخصی بروند باعث میشود که از عرصههای تصمیمسازی دورتر شوند و این مشکل ما را بیشتر میکند. به نظر بنده اصلا این شکل کار حمایت نیست. چون شکل حمایت میتواند این طور باشد که در محل کار زنان مثلا محلی برای نگهداری فرزندان آنها در نظر گرفته شود. اکنون خیلی از کارخانههای تازه تاسیس از بانوان استفاده میکنند.
با وجود این، طی سالهای اخیر بر توسعه مشاغل خانگی نیز تاکید شده و این در حالی است که برخی زنان اصلا کار در خانه را ترجیح نمیدهند.
ببینید خلایی در مورد مشاغل خانگی وجود دارد. البته شاید مشاغل خانگی بتواند مشکلگشای مشکلات خانمهای سرپرست خانوار باشد که نمیتوانند به سر کار بروند. اما خلایی که در اینجا وجود دارد آموزش ندیدن این قشر است و از آن طرف همان طور که در اشتغال صنعتی زنان با مشکل مواجه میشوند در بخش مشاغل خانگی نیز این چنین مشکلاتی وجود دارند. صنایع فردی امروز واقعا نمیتواند رقابت کنند و قیمت تمام شده صنایع دستی خانگی و نبود سازوکار مناسب باعث بهرهکشی از این زنان میشود. مثلا اکنون قالیبافانی هستند که ماهی ۱۰۰ هزار تومان مزد دریافت میکنند. این شکل کار آن سودآوری لازم را ندارد و در واقع اقدامی نبوده که برای زنان و حتی سرپرست زنان خانوار مفید باشد. اولین اقدامی که برای حل مشکل اشتغال باید انجام میشد تهیه طرح و برنامههای سودآور بود. باید فکر همهجانبه در این مورد میشد که فقط یک کلمه روی کاغذ نباشد. ممکن است زنانی بعد از گذشتن از یک مشکلاتی بتوانند درآمدی برای خودشان کسب کنند که اینها انگشتشمار در سطح جامعه هستند یا در استانها این گونه افراد شاید اصلا قابل احصا نباشند.
بررسی بخشهای اشتغال زنان نشان میدهد که تقریبا نیمی از زنان در بخش خدمات فعال هستند و ۲۵ درصد در بخش صنعت و ۲۵ درصد دیگر در بخش کشاورزی فعالیت میکنند. فکر میکنید امنترین حوزه برای اشتغال زنان کدام است؟
ببینید هر سه بخش میتواند برای زنان امن باشد؛ به شرطی که حمایت هم وجود داشته باشد. حالا چرا در بخش خدمات اشتغال زنان بیشتر شده است؟ چون بخش خدمات به سرمایه نیاز ندارد و هر زنی که امروز به پول نیاز داشته باشد میتواند به عنوان یک کارگر ساده به واحدهایی مراجعه کند و با حداقل حقوق شغلی را به دست آورد. البته خیلی اوقات نیز این اشتغال در بخش خدمات این امکان را نمیدهد که از مزیت بیمه استفاده کنند. اکثرا مشاغل موقت هستند و شاغلان بیمه نمیشوند و بازنشستگی هم ندارند و این مشاغل دائمی نیستند. این روزها به دلیل گرانی و بالارفتن هزینههای زندگی خیلی از خانوادههایی که استفاده از یک نیروی کمکی را در برنامههای خود دارند نیز ممکن است که این نیروها را از سبد خانوار خود حذف کنند. در نتیجه این آمار هم پایین خواهد آمد. دلیل آن آمار مورد اشاره شما این است که بخش خدمات در دسترسترین نوع مشاغل است و در مقابل این خطر هم وجود دارد که خیلی زود این مشاغل را از دست میدهند.
فکر میکنید در صورت کاهش سهم خدمات کدام بخش دیگر از صنعت و کشاورزی برای زنان مناسبتر است؟
به طور قطع بخش کشاورزی چون سنتیتر است باید بیشتر شود و امروز هم بخش کشاورزی ظرفیت لازم را دارد. البته بخش صنعت رشد کندتری دارد ولی وقتی شکل میگیرد ترجیح میدهد که از نیروی زن استفاده کند. یعنی اینجا شاید لازم نباشد که خیلی سهمیه و درصدی در نظر بگیریم بلکه اگر همان حمایتهای طبیعی صورت بگیرد میبینیم که کار انجام میشود. از سوی دیگر هم اکنون شاغلان در بخش کشاورزی بیشتر از رقمهای اعلام شده، است اما چون در بخشهای خانگی بوده دیگر این رقم را اعلام نمیکنند یا مثلا در میوه چیدن و قالیبافی دختران کمک میکنند که اصلا این گونه اقدامات احصا نمیشوند.
در این بخش اگر تعاونیهای زنان روستایی شکل بگیرد آن وقت سهم آنها از درآمد افزایش مییابد. امروز زنان در روستاها کار میکنند اما سهمی از این درآمد ندارند. شما وقتی به طور کلی بخواهید مشکل را از ریشه حل کنید به این میرسید که سهم زنان از درآمد سرانه کشور بسیار اندک است و حساب نمیشود. وقتی زن در خانه کار میکند ارزشافزوده ایجاد میکند. درآمدهای ملی را بالا میبرد اما این هیچجا محاسبه نمیشود.
شما فکر میکنید کار زنان در خانه باید در تولید ناخالص داخلی کشور محاسبه شود؟
بله. اکنون در برنامه دکتر روحانی من دیدهام که دو جا تاکید کردهاند سهم کار زنان خانهدار در درآمد ملی محاسبه شود. ما قبلا در مجلس میگفتیم چون این سهم را احصا نکردید بیمه زنان خانهدار را مدنظر قرار دهید که دولت بیاید و این را قبول کند.
منظورتان این است که زنان خانهدار شاغل محسوب شوند؟
بله. در برنامه دکتر روحانی محاسبه خانهداری به عنوان شغل بوده است. در دنیا هماکنون خیلی روی این موضوع تاکید میکنند. در کشورهایی که جمعیت آنها رشد منفی دارد و میخواهند خانواده را این طوری ارج بنهند میبینیم که تشکلهای زنان آنها این موضوع را طلب میکنند. در کشور سوئیس یک بار همه زنان سوئیسی جاروهای خود را از پنجره آویزان کرده بودند که بگویند ما هم خانهدار هستیم و داریم کار میکنیم و ارزش افزوده ایجاد میکنیم که این در رفاه به دولت کمک میکند. به خصوص امروز اگر ارزش کار یک خانم را اعم از پخت و پز و بچه نگهداشتن محاسبه کنید، میبینید که چه کمکی به درآمد خانوار میکند.
در واقع کمکی به افزایش درآمد خانوار نمیکند بلکه در هزینههای خانوار صرفهجویی میکند.
اما به کاهش هزینههای دولت کمک میکند. شما کشور تایلند را در نظر بگیرید که اصلا خانههای آن آشپزخانه ندارد و از همه نیروهای کار خود استفاده میکند. اگر این کار زنان محاسبه شود میبینید که زنان خانهدار چقدر دارند مفید واقع میشوند.
آن وقت دیگر تعریف شغل باید تغییر کند.
نخیر.
اما اکنون زمانی شغل معنا پیدا میکند که شما در قبال آن درآمدی کسب کنید.
اما وقتی هم هست که شما یک درآمدی را ایجاد میکنید و آن درآمد را به شما نمیدهند و دارند یک ظلمی به شما میکنند. باید کاملا اسلامی و دینی قوانین خود را بنویسیم و آنجاهایی هم که منعی ندارد میتوانیم با علم دنیا همراهی کنیم یا اینکه ببینیم دنیا اکوسیستم خود را چگونه تنظیم کرده و ما از آن تبعیت کنیم.
مساله این است که آن وقت دیگر زنان میل نخواهند داشت که از خانه خارج شوند.
اشکالی ندارد. البته این طوری نیست. ببینید وقتی یک کودک میخواهد حرکت کند ابتدا سینهخیز میرود چرا که بخشی از مسیر تکاملش است و باید برود تا یاد بگیرد و رشد کند. زن هم همین طور است. یعنی اینکه اگر در یک محیط بسته او را نگه دارید و کارهای محدود انجام دهد شاید نتواند بیشتر تجربه و رشد کند.
اما این طرح شما منجر به این میشود که زنان بیشتر در این فضای بسته خانه بمانند.
نخیر. ما میگوییم در یک مقطعی براساس تقسیم کار در خانه ماندهاید و اکنون بیرون از خانه کار میکنید و بعدا باز هم شیفت دوم کار را در خانه انجام میدهید. به قول خانمی که نوشته بود چراغها را من خاموش میکنم، یعنی زن آخرین کسی هست که در خانه میخوابد و باید سهم او در کار دوم هم در نظر گرفته شود. البته اکنون که زنان ما ۳ شیفته هم هستند. صبح در یک بیمارستان کار میکنند، بعد ازظهر در یک بیمارستان دیگر و شب هم کار خانه را انجام میدهند.
البته این چند شغله بودن در مردها بیشتر از زنان است. طبق آمارهای مرکز آمار ایران در حالی که ۴۵ درصد مردان ما در هفته بیش از ۴۹ ساعت کار میکنند این رقم در بخش زنان تنها ۱۶ درصد است.
ببینید کلا اکوسیستم بههم خورده است. دلیلش این است که ما نه از یک مدل مذهبی و نه از یک مدل مدرن پیروی کردیم. وقتی که ما وارد مجلس پنجم شدیم تنها ۸ مرکز آموزش مهارتهای فنیوحرفهای دختران وجود داشت اما این تعداد طی دو دوره مجلس به ۲۰۰ مرکز رسید چرا که اشتغال بدون مهارت در دنیای امروز نمیتواند با تولید صنعتی رقابت کند. الان وضعیت به گونهای است که فارغالتحصیلان دانشگاهی ما آمادگی ورود به بازار کار را ندارند و متناسب با نیازهای بازار کار برای این افراد برنامهریزی نشده است. همین است که ما را مجبور میکند اعلام کنیم که به طور جد نسبت به اشتغال زنان جنسیتی نگاه شود. البته مساله بسیار مهمتر این است که در این چند سال مساله اشتغال و اقتصاد به طور کلی با مشکل مواجه شده است و به همین دلیل وقتی میگویند مشکل زنان شاغل چیست؟ میگوییم حل مسائل کلان اقتصادی کشور که همین چند شغلی هم که وجود دارد حذف نشوند.
با توجه به شرایط فعلی فکر میکنید فوریترین راهکار برای حل مشکل اشتغال زنان چیست؟
ببینید دو راهکار برای اشتغال دختران تحصیلکرده وجود دارد تا این مساله را جدیتر بگیرند و فاصله آنها با مردان تامین شود. بهترین پیشنهادی که به نظرم عملی هم باشد توسعه تعاونیهای زنان است. در یک تعاونی از هفت نفر تا تعداد خیلی زیادی از افراد میتوانند تحت پوشش قرار بگیرند و این یک تجمع یا تشکلی است که میتواند مراحل مختلف توانمندسازی را در درون خود ایجاد کند. اما اگر این تعاونیها در یک محدوده تعاونیهای تولید صنایع دستی خلاصه شوند به هیچ عنوان نمیتوانند جوابگو و سودآوری لازم را داشته باشد. باید این تعاونیها در عرصههای مختلف و سودآور تشکیل شود. از سوی دیگر اختصاص یک درصدی از اشتغال در سطوح مختلف صنعتی، تولیدی و کشاورزی به زنان نیز میتواند مفید باشد. یعنی یکی از شرطهای استفاده از اعتبارات و کمکهای تولیدی و بانکی این باشد که این درصد از کارگران را خانمها تشکیل دهند. اگر میخواهیم مشکل اشتغال زنان به طور کلی حل شود و حق کار کردن که یک حق اولیه برای انسان است به زن داده شود باید در تمام سطوح زنان را وارد کنیم و زنان در دستگاههای مختلف نماینده داشته باشند. باید در نهادهای تصمیمگیری مانند شورای عالی اشتغال، شورای عالی کار، شورای گفتوگوی دولت و بخش خصوصی و سایر نهادهای تصمیمگیر نمایندههای زنان حضور داشته باشند. البته ما برای این موضوع در حال تهیه یک متمم برای قانون برنامه پنجم هستیم تا این دو سال را هم از دست ندهیم.