Quantcast
Channel: انجمن تفریحی تک دختر - سرگرمی، تصاویر، عکس مذهبی، عکس های تک دختر، اس ام اس، اصن یه وضی، تفریحی، ترول، تصاویر جالب، کاریکاتور طنز، منطقه آزاد، شعر، داستان كوتاه، مطلب جدید، موبايلستان، نرم افزار، بازي های اندروید، طنز، بازی، معرفی بازی، دانلود بازی، کلیپ، مذهبی، نرم افزار، ورزشي، خاطرات خوشمزه، فرهنگی-هنری، معرفی نرم افزار، دانلود نرم افزار، بازی آنلاین، ♥♥تالار رسمی هواداران استقلال!♥♥، داستان، تاریخ ایران و جهان، حاشیه های سینما، مجله خبری، اقتصادی، اجتماعی، تکنولوژی، حوادث، ورزشی، سایر، اطلاعات عمومی، فیلم ها و سریال ها، سینما و تلویزیون، فال و طالع بینی، عکس بازیگران، بیوگرافی بازیگران، عاشقانه، عکس های عاشقانه، جملات عاشقانه، اس ام اس های عاشقانه، اشعار عاشقانه، بيوگرافي ورزشكاران، عكس ورزشكاران، صحنه هاي ورزشي، خانه داری و دکوراسیون، آموزش اشپزي، ترفند هاي خانه داري، مد و زيبايي، مدل لباس، مدل مو، شيك پوش بودن در عين با حجاب بودن، حیوانات خانگی، تصاویر طبیعت
Viewing all articles
Browse latest Browse all 13198

خخخ داستان دچرخه سوار و پیاده

$
0
0
جوان دوچرخه سوار توی پیاده رو ناگهان می خوره زمین ، اونم جلوی پای یک دختر اردیست  سرخ پوش ، اونم دختری با هفت قلم آرایش و تیچان پیتان کرده ... !جوانک سعی می کنه خودشو خیلی زود جمع و جور کنه و از جاش بلند شه ، اما از بخت بد ، دختر قصه ما با عصبانیت هر چه بیشتر بر سرش داد می کشه و میگه :آهای آهای اگر پای من می شکستاگر می خوردی به مناگر بدنم آسیب می دید و یه جام می شکستچکار می کردی هان ؟! چیکار می کردی ؟؟؟اصلا بگو ببینم چرا توی پیاده رو دوچرخه سواری می کنی ؟مگه دوچرخه سواری جاش تو پیاده رو است ؟مگه این مملکت پلیس نداره ؟ تا امثال تو رو بگیرن بندازن گوشه هلوفدونی ؟!اصلا بگو ببینم چرا معذرت خواهی نمی کنی ؟مگه بابا و مامانت ! بهت یاد ندادن وقتی یه غلطی میکنی معذرت خواهی کنی؟هان هان زود باش معذرت خواهی کن زود زود باشجوان بخت بر گشته که حالا ایستاده بود و می خواست خودش را زودتر از دست این اجل معلق نجات بده و نظرش به ریمل ها و ماتیک آنچنانی دختراردیست افتاده بود که بیش از هر چیزی وق زده بود  گفت : خانم حالا که چیزی نشده ؟!این حرف دوچرخه سوار ، مثل آتشی بود به بشکه باروت دختر خانم ...دخترخانم نعره ایی کشید و گفت : آهای پسره پرروی چشم دریده(جمعیت بی تفاوت اطراف دختر و پسر چند قدمی جلوتر آمدند معلوم نبود می خواهند به نفع خانم ، جوانک را بزنند و یا دخترک را بگیرند تا پسر نگون بخت را نزند)دخترخانم همچنان فریاد می کشید : اصلا تو چه منظوری داشتی می خواستی با دوچرخه ات به من بزنی ؟مگه خودت خواهر مادر نداری؟جوانک که حالا خیلی هم ترسیده بود با این حرف خانم محجوب قصه ما ! فکری در ذهن اش جرقه زد و گفت : خانم ! خانم ! من معذرت می خوام !! میشه شمارتون رو بدین بابا مامان رو بفرستم خواستگاری ، خدمتتون !!!جمعیت بهت زده منتظر آن بودند که دختر خانم یک کشیده ، لنگ کفشی ، چیزی میزی بزنه بر سر و کله آقا پسر دوچرخه سوار ....دخترک یک قدم به پسر نزدیک شد پسرک سرش را از ترس عقب کشید دختر خانم با صدایی گرفته و صمیمی گفت شمارتو بگو تا آدرسمو برات اس کنم !!! راستی خوردی زمین جایی از بدنت که درد نگرفت ... ها ؟!پسر جوان از شدت هیجان صورتش گل انداخته بود !بعضی از خانم های اطراف که از تعجب دهانشون باز مونده و حالا صداشون به گوش می رسید که میگفتن : وا به حق چیزهای ندیده و نشنیده ...دختر اردیست نگاهی بهشون کرد و با حالتی بی تفاوت گفت : چیه اینجا جمع شدین ، بحث خانوادگیه ! لطفا جمع نشین !چند لحظه بعد دختر خانم و آقا پسر از میان جمعیت ناپدید شدند و به یک سو رفتند ... 

 

Viewing all articles
Browse latest Browse all 13198

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>