تو کتابخونه داشتم درس میخوندم. ی دختری هم مقنعشو کشیده بود تو صورتش که کسیو نبینه فقط کتابشو ببینه
منم ی بطری رو گذاشته بودم تو فریزر، یخش کمی آب شده بود
دختر اومد به من گفت خانم چه جوری این یخو کردین تو این بطری
لال از دنیا برم اگه دروغ بگم
منم ی بطری رو گذاشته بودم تو فریزر، یخش کمی آب شده بود
دختر اومد به من گفت خانم چه جوری این یخو کردین تو این بطری
لال از دنیا برم اگه دروغ بگم