میخواهم آنقدر بو بکشم تو را که ریه هایم پر شود از عطر تنت
که هوا داشته باشم برای نفس کشیدنم
وقتی کنارم نیستی
گرمایی بوده ام همیشه اما بین خودمان بماند
سرمایی میشوم وقتی پای آغوش تو در میان باشد . . .
اگر گفتی
چگونه می شود مُرده ای را زنده کرد؟
فرض کن من مُرده ام!
حالا بخند…
که هوا داشته باشم برای نفس کشیدنم
وقتی کنارم نیستی
گرمایی بوده ام همیشه اما بین خودمان بماند
سرمایی میشوم وقتی پای آغوش تو در میان باشد . . .
اگر گفتی
چگونه می شود مُرده ای را زنده کرد؟
فرض کن من مُرده ام!
حالا بخند…