Quantcast
Channel: انجمن تفریحی تک دختر - سرگرمی، تصاویر، عکس مذهبی، عکس های تک دختر، اس ام اس، اصن یه وضی، تفریحی، ترول، تصاویر جالب، کاریکاتور طنز، منطقه آزاد، شعر، داستان كوتاه، مطلب جدید، موبايلستان، نرم افزار، بازي های اندروید، طنز، بازی، معرفی بازی، دانلود بازی، کلیپ، مذهبی، نرم افزار، ورزشي، خاطرات خوشمزه، فرهنگی-هنری، معرفی نرم افزار، دانلود نرم افزار، بازی آنلاین، ♥♥تالار رسمی هواداران استقلال!♥♥، داستان، تاریخ ایران و جهان، حاشیه های سینما، مجله خبری، اقتصادی، اجتماعی، تکنولوژی، حوادث، ورزشی، سایر، اطلاعات عمومی، فیلم ها و سریال ها، سینما و تلویزیون، فال و طالع بینی، عکس بازیگران، بیوگرافی بازیگران، عاشقانه، عکس های عاشقانه، جملات عاشقانه، اس ام اس های عاشقانه، اشعار عاشقانه، بيوگرافي ورزشكاران، عكس ورزشكاران، صحنه هاي ورزشي، خانه داری و دکوراسیون، آموزش اشپزي، ترفند هاي خانه داري، مد و زيبايي، مدل لباس، مدل مو، شيك پوش بودن در عين با حجاب بودن، حیوانات خانگی، تصاویر طبیعت
Viewing all articles
Browse latest Browse all 13198

سلطـه‌گري‌ سياه جوان فوتباليست بر دختران دانش‌آموز

$
0
0
جوان فوتباليست كه به كمين دختران دانش‌‌‌آموز مي‌نشست پس از 5 ماه زندگي زيرزميني‌ دستگير شد.دختران همكلاسي كه در دام اين تبهكار شوم افتاده بودند از ترس انتشار فيلم‌هاي سياه و تهديد به اسيدپاشي تحت سلطه خواستگار فوتباليست قرار مي‌گرفتند.

به گزارش ایران، اواخر تيرماه سال جاري دختر 15 ساله‌اي با مراجعه به دادسراي بعثت تهران سرنوشت سياهي را پيش روي بازپرس غفاري بازگو كرد و گفت: از يك سال پيش در مسير مدرسه با پسري به نام آرش 22 ساله آشنا شدم. هر از گاهي با هم تلفني حرف مي‌زديم تا اين‌كه با اصرارش سر قرار رفتم و آرش با ابراز علاقه زيادي گفت مي‌خواهد به خواستگاري‌ام بيايد. دوستي من و آرش پنهاني بود و اين كه پدر و مادرم را در جريان قرار بدهم خيلي سخت بود تا اين‌كه دل به دريا زدم و ماجراي خواستگاري آرش از من را به آن‌ها گفتم اما پدر و مادرم اجازه ندادند آرش با خانواده‌اش مهمانمان باشد.

پدر و مادرم مي‌گفتند من كم سن و سال هستم و بايد ادامه تحصيل بدهم و هنوز زود است كه بخواهم ازدواج كنم. زماني كه موضوع مخالفت خانواده‌ام را به آرش گفتم، وي ادعا كرد صبر مي‌كند تا رضايت خانواده‌ام را بگيرم.

وي به اندازه‌اي چرب‌زبان و مهربان بود كه توانست خيلي زود اعتماد مرا به خود جلب كند و به خلوتگاه بكشاند و تسليم خواسته‌هاي پليدش كند.وقتي از آرش شنيدم از من فيلم سياه تهيه كرده است باور نمي‌كردم با يك ابليس روبه‌رو هستم، از آن روز به بعد وي با تهديد مرا تحت سلطه قرار داد و هر چه دستور مي‌داد بايد انجام مي‌دادم.

دختر نوجوان ادامه داد: اواخر تيرماه بود كه خانه خواهرم مهمان بودم، آرش با من تماس گرفت و گفت نياز شديدي به پول دارد، خواست برايش پول تهيه كنم. همانجا بود كه طلاهاي خواهرم را ديدم و وسوسه شدم، طلاها كه سه النگو، گوشواره، گردنبند و انگشتر بود را برداشتم و از ترس آبرويم به آرش دادم، تا دست از سرم بردارد، زماني كه طلاها را گرفت گفت با حل شدن مشكلاتش طلاها را بر مي‌گرداند، من ساده‌لوح هم باورم شد و پس از مدتي كه سراغ طلاها را گرفتم، با نيشخندي گفت طلاي چي؟وقتي گفتم شكايت مي‌كنم نه تنها گفت فيلم‌ها را پخش مي‌كند حتي مرا تهديد به اسيدپاشي كرد. آنجا بود كه تصميم گرفتم موضوع را براي مادرم و پليس بگويم.

بازپرس غفاري با شنيدن ادعاهاي اين دختر دستور داد تيمي از پليس براي رديابي و دستگيري آرش وارد عمل شوند.همزمان با تحقيقات ميداني مشخص شد همكلاسي‌هاي اين دختر نيز با همين شيوه در دام آرش گرفتار شده‌اند و پسر تبهكار با پرسه‌زني در اطراف دبيرستان دخترانه‌اي در محدوده جواديه تهران به شكار طعمه‌هايش دست مي‌زند.

دختر 15 ساله ديگری كه در دام اين تبهكار افتاده بود، درباره تراژدي تلخ زندگي‌اش به بازپرس
پرونده گفت: از طريق همكلاسي‌ام با آرش آشنا شدم، در بين مسير مدرسه هرازگاهي با وي قرار ملاقات داشتم، تا اين‌كه يك روز با من تلفني حرف زد و به اصرار مرا به خانه‌شان دعوت كرد. وقتي خانه‌شان رفتم تنها بود، ديدم خيلي غمگين و ناراحت است وقتي پرسيدم چرا اينقدر آشفته و پريشان است ادعا كرد نياز مبرم به پول دارد، به يكي از دوستانش بدهكار است و هر چه زودتر بايد پول وي را فراهم كند بنابراين از من كمك خواست.من هم چون به وي علاقه‌مند و وابسته شده بودم و تحمل ديدن ناراحتي‌‌هايش را نداشتم به خانم دوستم رفتم و به بهانه اين‌كه مي‌خواهم به جشن تولد بروم، طلاهاي دوستم را امانت گرفتم و به آرش دادم تا برود مشكلش را حل كند.

زماني كه آرش انگشتر و گوشواره دوستم را گرفت قرار شد فرداي آن روز آن‌ها را برگرداند اما روزها و هفته‌ها گذشت و خبري از طلاي دوستم نشد. وقتي طلاها را خواستم ناگهان مرا تهديد به اسيدپاشي كرد و گفت فيلم سياهي را كه از من گرفته بين همكلاسي‌هايم و بستگان پخش خواهد كرد.

آنجا بود كه فهميدم در دام يك تبهكار افتاده‌ام و از ترس اين‌كه مبادا اين شياد از خانواده‌ام باجگيري كند به ناچار موضوع را با مادرم در ميان گذاشتم و تصميم به شكايت گرفتيم.در ادامه تحقيقات مأموران پي بردند آرش دختران دانش‌آموز زيادي را اغفال و پس از خواستگاري‌هاي زيركانه به بهانه‌هاي مختلف آنان را وادار كرده از خانه‌هايشان دست به سرقت طلاجات بزنند و پس از اين‌كه نقشه شومش را اجرا كرده با تهديد به اسيدپاشي و انتشار فيلم‌هاي سياه، آن‌ها را وادار به سكوت كرده است.

با توجه به سرنخ‌هاي به دست آمده، پليس براي دستگيري اين تبهكار شوم وارد عمل شد و در حالي كه تجسس براي شناسايي مخفيگاه وي ادامه داشت در 29 آبان ماه سال جاري دختر جواني در تماس تلفني با‌ كلانتري 108 نواب گفت: پسري به‌نام بهروز معروف به آرش چند وقت پيش با نيرنگ و چرب‌زباني وي را فريب داده و طلاهايش را به سرقت برده‌است.

 هم‌اكنون پسر تبهكار در خانه‌شان است و وي را به بهانه واهي سرگرم كرده است.دقايقي بعد تيمي از مأموران تجسس كلانتري به اين خانه در محدوده خيابان نواب رفتند و در يك عمليات غافلگيرانه آرش را دستگير كردند.

در ادامه تحقيقات مشخص شد آرش همان شكارچي تحت‌تعقيبي است كه دختران همكلاسي را فريب داده و ماه‌هاست فراري شده است.خيلي زود مشخص شد بهروز همان آرش خواستگار دختران همكلاسي است و در تحقيقات ميداني پرده از جزئيات اقدامات تبهكارانه وي برداشته شد.

آرش در بازجويي‌ها جرمش را به گردن گرفت و گفت در اين پنج ماه در خانه مجردي دوستش در محله نواب زندگي زيرزميني‌‌اي داشته است.سرانجام پس از پنج ماه، زندگي زيرزميني اين تبهكار شوم پايان يافت.

گفت‌وگو با جوان فريبكار

بهروز معروف به آرش، جوان فريبكاري است كه با زورگيري‌هاي زنجيره‌اي از دختران دانش آموز دست به اخاذي‌هاي طلايي مي‌زد.

با دختران دانش‌آموز چگونه آشنا مي‌شدي؟

اطراف دبيرستان پرسه مي‌زدم و به‌راحتي جلو مي‌رفتم و شماره مي‌دادم.

خواسته‌ات از دختران دانش‌آموز چه بود؟

خواسته‌اي نداشتم.

مي‌گويند آن‌ها را وادار به سرقت طلاجات از خانه‌هايشان كردي؟

من وادار نكردم، تنها مشكلاتم را با آنان در ميان مي‌گذاشتم و آن‌ها خودشان طلا‌هايشان را به من مي‌دادند.

پس چرا تهديدشان مي‌كردي؟

تهديدي در كار نبود، دروغ مي‌گويند فقط زماني كه طلاهايشان را مي‌خواستند مي‌گفتم

فعلاً ‌نمي‌توانم آن‌ها را برگردانم.

طلاها را چه كار مي‌كردي؟

به جاي قرض‌هايم پس دادم.

چه قرضي؟

مقداري قرض داشتم پس دادم و بقيه را خرج خودم كردم، يك موتور هم خريدم.

كار مي‌كني؟

فعلاً كاري ندارم اما قبلاً در يك مغازه مانتوفروشي مي‌كردم و قبل از آن هم عضو تيم جوانان

آبي‌پوشان پايتخت بودم.

فوتباليست هم بودي؟ چه شد كه به اينجا رسيدي؟

بله پول نداشتم به ناچار از تيم بيرون آمدم و در مانتوفروشي كاري براي خودم دست و پا كردم.

چرا زمان دستگيري دروغگويي كردي؟

ترسيدم شناسايي شوم.

يعني اينقدر سابقه‌دار و معروف هستي؟

(سكوت مي‌كند) آبرو دارم.

اين مدت كجا مخفي شده بودي؟

خانه دوستم وحيد بودم.

وحيد هم در اين اخاذي‌ها نقش داشت؟

بله، آخرين سرقتي كه از دختر جواني داشتيم و من دستگير شدم با نقشه وحيد بود.
 

Viewing all articles
Browse latest Browse all 13198

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>