خسته و کوفته از سر آخرین جلسه امتحان اومدم
میگم تموم شد
مامانم میگه : غلط کردی اول ظرفا بعد دستشویی حموم
بعد جارو بعد شامپو فرش می کشی امتحان اصلی ایناست
فک فامیله داریم
از صبح تا حالا یه کله دارم درس می خونم یه لحظه خواستم گوشیمو نگاه کنم ببینم ساعت چنده!
یه دفه زرتی مامانم اومد تو اتاق و یه بشقاب پر میوه و تنقلات آورده بود
تا منو دید گفت منو باش فکر می کردم بچم داره درس می خونه برم به تغذیش برسم خاک تو سرت
در رو محکم بست و رفت بیرون
پسر داییم اومده محتویات موبایلمو می گرده
یه برنامه می بینه که هر روز باید آپدیت شه با اینترنت
خواست بگه منم چیزی بلدم
می گه آنلاین آپدیت میشه یا آفلاین