هِوِی متال: ازدواج شبیه شنیدن هوی متال است، یا طرفدارش باش، جذب شو، برو وسط، سرت را با ضرباهنگ منظم بالا و پایین کن و تا ته در همین حال و هوا بمان یا کلا متنفر باش، بنشین خانه، سوپت را بخور.
جگوزی: اول اینکه آب حتما باید به اندازه کافی داغ باشد تا ازدواج شبیه جکوزی شود، و اما چه شباهتی؟ وقتی وارد جکوزی می شوید، در اوایل کار، آب خیلی برایتان داغ است اما هر چه زمان بگذرد، دیگر داغ بودن آب را مثل قبل احساس نمی کنید. در واقع آب در تصور شما به سمت ولرم بودن میل می کند…
مرگ: ازدواج شبیه مرگ است، اگر ازدواجتان خوب باشد به بهشت می روید و اگر ازدواج اشتباهی باشد، زندگی تان جهنم می شودو بدبختی اینجاست که اکثرا در گروه دوم قرار می گیرند!
قرض الحسنه: ازدواج شبیه این است که در حساب بانکی تان پول بگذارید. چند سال بعد وقتی پول را بردارید دیگر آ «ارزش سابق را ندارد اما به هر حال دراین مدت سودهایی هم برایتان داشته است.
منوی غذا: ازدواج مثل این است که منوی غذا را برعکس شروع به خوردن کنید. اولش یک دسر کوتاه و خوشمزه گیرتان بیاید ولی بعد باید یک وعده غذای کسل کننده و بی نمک را قاشق به قاشق میل کنید!
مارماهی: ازدواج شبیه این است که دستتان را درون یک کیسه پر از انواع ماهی بکنید، به این امیدکه بتوانیدیک مارماهی بیرون بکشید! (یا به قول قدیمی ها ازدواج مثل هندوانه دربسته است. )
بهتر: ازدواج امری است بهتر و بدتری… مرد کم کم به این نتیجه می رسد که نمی تواند از این بهتر وظایفش را انجام بدهد و زن کم کم می فهمد که از این بدتر نمی تواند انجام بدهد! زیاد به جمله ام فکر نکنید، ازدواج کنید برود پی کارش، خلاص بشوید، می چلچرانه، آهابوگو…
یویو: ازدواج دقیقا مثل یویو می ماند، با هر ضربه کوچک، یویو مدتی هی بالا پایین می شود و خیلی طول می کشد تا دوباره به تعادل برسد (مثل مشکلاتی که بین رابطه زن و مرد اتفاق می افتد) .
خواب: عشق مثل یک خواب رویایی است، ازدواج هم مثل آن زنگ ساعتی است که شما را از خواب بیدار میکند.
آتش: ازدواج مثل آتیشه تیشه تیشه… اگر شعله رو به خاموش برود، دو راه بیشتر ندارید… یا بگذارید کامل خاموش بشود یا باید تا آخرش مستمر وقت بگذارید تا بلکه نیمچه روشن باقی بماند.
زیرپوش کرایه ای: ازدواج مثل این است که برای زیرپوشی که هر روز نخ نماتر می شود، یک کرایه گرانه و بی پایان پرداخت کنید.
ارتش: جناب بیل وایلدر کبیر گفته اند ازدواج مثل ارتش (البته ارتش آمریکا) است، چون با اینکه همه آنهایی که داخل هستند ازش شکایت دارند اما باز هم عده بسیاری داوطلبانه تقاضای ورود دارند! … ممکن است این سوال برای شما پیش بیاید که خوب این را بیلی وایلدر گفته، چه ربطی دارد به تو؟ جواب من این است که آیا توقع دارید من روی حرف بیلی وایلدر عزیز حرفی بزنم؟
مرزهای ایران: ازدواج شباهت عجیبی به ایران و خاک پاک آریایی اش دارد. آنهایی که داخل این خاکند تلاش دارند خارج بشوند و آنهایی که خارج از مرزهای ایران هستند، دلشان تنگ شده ودوست دارند برگردند. بین مجردها و متاهل ها هم همین ماجرا وجود دارد.
راز: راز ازدواج خوب یکی از مسائلی است که همه دوست دارند بدانند. هر مردی دنبال یک زن زیبا، فهمیده، پول دار، مهربان و کدبانو برای ازدواج است ولی متاسفانه نمی شود همزمان ۵ همسر داشت! … به نظرم راز یک ازدواج برای همیشه راز باقی می ماند… یاه یاه یاه.
جارو: از یک طرف زن ها می گویند همه مردها سر و ته یک کرباس هستند و از طرف دیگر همه استرس دارند که مبادا شخص دقیق و مناسب را انتخاب نکرده باشند. خب اگر همه مثل هم هستند این همه نگرانی برای چی؟ از نگاه زن ها مرد خوب مردی است که جارو پارو کندو حتی از زنش می خواهد پاهایش را ببرد بالا تا زیر پای او را هم جارو کند! (یکی بیاد بگه جارو الان چه ربطی به ازدواج داشت؟ )
پوکر: ازدواج مثل بازی پوکر است… من که خدا شاهد است اهلش نیستم و سر سفره اولیا محترم بزرگ شدم، پس از تاس جفت، آس دل، پدال گاز و پدال تلرمز می گذریم و دلیلش را نمی گوییم، آخر جفتش هم یا یک کانون گرم خانواده گیرتان می آید یا همه چی را از دست می دهید.
عشق: اولا باید خاطرنشان کنم که من آنقدرها که به نظر می آید آدم بدی نیستم، این تصویری که با توجه به این دیکشنری ها ساخته می شود را رها کنید، نگاه ابزاری چیست؟ اینها همه اش فتوشاپ است. اگر نگاه ابزاری بلد بودم که وضعم این نبود. دوما جواب این یکی را می دانید دیگر… ازدواج هم مثل خود عشق، اول می نماید خیلی آسان ولی بعدا خیلی سخت تر می نماید و می افتد مشکل ها… اولش در اثر عشق همه چیز آسان به نظر می آید اما بعد تازه می فهمید چی کار کرده اید…
بستر: ازدواج مثل بستری از میدان جنگ است که دور تا دورش گل های رز چیده شده اند. ازدواج امری است طبیعی، حیاتی و عموما غیرعقلانی مثل… مثل… نمی خواهم اسم بیاورم اما شما اگر خیلی پایه هستید، این بار به جای فرستادن فحش، جواب را برایمان ایمیل کنید!
جگوزی: اول اینکه آب حتما باید به اندازه کافی داغ باشد تا ازدواج شبیه جکوزی شود، و اما چه شباهتی؟ وقتی وارد جکوزی می شوید، در اوایل کار، آب خیلی برایتان داغ است اما هر چه زمان بگذرد، دیگر داغ بودن آب را مثل قبل احساس نمی کنید. در واقع آب در تصور شما به سمت ولرم بودن میل می کند…
مرگ: ازدواج شبیه مرگ است، اگر ازدواجتان خوب باشد به بهشت می روید و اگر ازدواج اشتباهی باشد، زندگی تان جهنم می شودو بدبختی اینجاست که اکثرا در گروه دوم قرار می گیرند!
قرض الحسنه: ازدواج شبیه این است که در حساب بانکی تان پول بگذارید. چند سال بعد وقتی پول را بردارید دیگر آ «ارزش سابق را ندارد اما به هر حال دراین مدت سودهایی هم برایتان داشته است.
منوی غذا: ازدواج مثل این است که منوی غذا را برعکس شروع به خوردن کنید. اولش یک دسر کوتاه و خوشمزه گیرتان بیاید ولی بعد باید یک وعده غذای کسل کننده و بی نمک را قاشق به قاشق میل کنید!
مارماهی: ازدواج شبیه این است که دستتان را درون یک کیسه پر از انواع ماهی بکنید، به این امیدکه بتوانیدیک مارماهی بیرون بکشید! (یا به قول قدیمی ها ازدواج مثل هندوانه دربسته است. )
بهتر: ازدواج امری است بهتر و بدتری… مرد کم کم به این نتیجه می رسد که نمی تواند از این بهتر وظایفش را انجام بدهد و زن کم کم می فهمد که از این بدتر نمی تواند انجام بدهد! زیاد به جمله ام فکر نکنید، ازدواج کنید برود پی کارش، خلاص بشوید، می چلچرانه، آهابوگو…
یویو: ازدواج دقیقا مثل یویو می ماند، با هر ضربه کوچک، یویو مدتی هی بالا پایین می شود و خیلی طول می کشد تا دوباره به تعادل برسد (مثل مشکلاتی که بین رابطه زن و مرد اتفاق می افتد) .
خواب: عشق مثل یک خواب رویایی است، ازدواج هم مثل آن زنگ ساعتی است که شما را از خواب بیدار میکند.
آتش: ازدواج مثل آتیشه تیشه تیشه… اگر شعله رو به خاموش برود، دو راه بیشتر ندارید… یا بگذارید کامل خاموش بشود یا باید تا آخرش مستمر وقت بگذارید تا بلکه نیمچه روشن باقی بماند.
زیرپوش کرایه ای: ازدواج مثل این است که برای زیرپوشی که هر روز نخ نماتر می شود، یک کرایه گرانه و بی پایان پرداخت کنید.
ارتش: جناب بیل وایلدر کبیر گفته اند ازدواج مثل ارتش (البته ارتش آمریکا) است، چون با اینکه همه آنهایی که داخل هستند ازش شکایت دارند اما باز هم عده بسیاری داوطلبانه تقاضای ورود دارند! … ممکن است این سوال برای شما پیش بیاید که خوب این را بیلی وایلدر گفته، چه ربطی دارد به تو؟ جواب من این است که آیا توقع دارید من روی حرف بیلی وایلدر عزیز حرفی بزنم؟
مرزهای ایران: ازدواج شباهت عجیبی به ایران و خاک پاک آریایی اش دارد. آنهایی که داخل این خاکند تلاش دارند خارج بشوند و آنهایی که خارج از مرزهای ایران هستند، دلشان تنگ شده ودوست دارند برگردند. بین مجردها و متاهل ها هم همین ماجرا وجود دارد.
راز: راز ازدواج خوب یکی از مسائلی است که همه دوست دارند بدانند. هر مردی دنبال یک زن زیبا، فهمیده، پول دار، مهربان و کدبانو برای ازدواج است ولی متاسفانه نمی شود همزمان ۵ همسر داشت! … به نظرم راز یک ازدواج برای همیشه راز باقی می ماند… یاه یاه یاه.
جارو: از یک طرف زن ها می گویند همه مردها سر و ته یک کرباس هستند و از طرف دیگر همه استرس دارند که مبادا شخص دقیق و مناسب را انتخاب نکرده باشند. خب اگر همه مثل هم هستند این همه نگرانی برای چی؟ از نگاه زن ها مرد خوب مردی است که جارو پارو کندو حتی از زنش می خواهد پاهایش را ببرد بالا تا زیر پای او را هم جارو کند! (یکی بیاد بگه جارو الان چه ربطی به ازدواج داشت؟ )
پوکر: ازدواج مثل بازی پوکر است… من که خدا شاهد است اهلش نیستم و سر سفره اولیا محترم بزرگ شدم، پس از تاس جفت، آس دل، پدال گاز و پدال تلرمز می گذریم و دلیلش را نمی گوییم، آخر جفتش هم یا یک کانون گرم خانواده گیرتان می آید یا همه چی را از دست می دهید.
عشق: اولا باید خاطرنشان کنم که من آنقدرها که به نظر می آید آدم بدی نیستم، این تصویری که با توجه به این دیکشنری ها ساخته می شود را رها کنید، نگاه ابزاری چیست؟ اینها همه اش فتوشاپ است. اگر نگاه ابزاری بلد بودم که وضعم این نبود. دوما جواب این یکی را می دانید دیگر… ازدواج هم مثل خود عشق، اول می نماید خیلی آسان ولی بعدا خیلی سخت تر می نماید و می افتد مشکل ها… اولش در اثر عشق همه چیز آسان به نظر می آید اما بعد تازه می فهمید چی کار کرده اید…
بستر: ازدواج مثل بستری از میدان جنگ است که دور تا دورش گل های رز چیده شده اند. ازدواج امری است طبیعی، حیاتی و عموما غیرعقلانی مثل… مثل… نمی خواهم اسم بیاورم اما شما اگر خیلی پایه هستید، این بار به جای فرستادن فحش، جواب را برایمان ایمیل کنید!