متولد 1334 در محله عشرتآباد تهران.
• اصالتا شمالي است اما بزرگ شده محله عشرتآباد است متاهل و دو دختر به نامهاي مريم و سارا دارد.
• از كودكي عاشق بازيگري بود و با استفاده از جعبههاي پودر لباسشويي و چسباندن عكس و گويندگي بچههاي محل را دور خود جمع ميكرد.
• با پولهاي عيدي خود به سينما ميرفت. بهترين تفريح زمان كودكياش سينما رفتن بود.
• عشق به بازيگري در 15 سالگي او را به كلاسهاي كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان كشاند.
• دوره كلاسهاي هنرهاي زيبا را به صورت شبانه گذراند.
• كار تئاتر را به طور جدي در سال 1358 با بازي در نمايشي به كارگرداني مرحوم رضا ژيان و سياوش طهمورث شروع كرد.
• «پيكرتراش» فيلم سينمايي بود كه از آن به عنوان كار دوم خود ياد ميكند اما اين فيلم به اكران عمومي در نيامد و هيچ وقت ديده نشد.
• در آغاز جنگ در فيلم سربداران هم نقش كوتاهي را ايفا كرد كه اين آخرين فيلم او قبل از شروع جنگ تحميلي بود.
• با شروع جنگ تحميلي به مدت شش سال از عرصه هنر دور ماند.
• در زمان خدمت سربازي همچنان به كار تئاتر مشغول بود «سبزه دوست بچهها» تئاتري بود كه او در اين دوران به همراه مرحوم رضا ژيان براي بچهها اجرا ميكرد.
• در سال 69 در كلاس مديريت سينما شركت كرد و پذيرفته شد و مديريت سينما عصر جديد را به عهده گرفت.
• مديريت سينما آزادي او را دوباره به دوستان قديمياش رساند كه اين ديدار مجدد موجب روي آوردن دوباره لولايي به بازيگري شد.
• «فراموشخانه» مجموعهاي بود كه با آن كار و بارش رونق يافت به همين خاطر از مديريت سينما استعفا داد و به بازيگري روي آورد.
• بهترين فيلمي كه در هنگام مديريتش در سينما اكران شد «مادر» بود كه هميشه از آن به خوبي ياد ميكند.
• سال 1372 از مديريت سينما آزادي استعفا داد و دقيقا يك سال و نيم بعد، سينما آزادي دچار آتشسوزي شد.
• عشق و علاقه او به بازيگري حتي در زمان مديريت سينما لحظهاي او را رها نميكرد به طوري كه هرگاه فرصتي به دست ميآورد زود جيم ميزد و خود را به سر صحنه ميرساند.
• با ساعت خوش قدم به عرصه طنز گذاشت. داريوش كاردان اولين كسي بود كه قابليتهاي او را در اين وادي كشف كرد.
• در ساعت خوش بيشتر از همه عوامل با مهران مديري و رضا عطاران رابطه بهتري داشت.
• مديريت سينما مانع ازحضور مدام او در سريال ساعت خوش ميشد. به همين دليل بازيگري را به مديريت سينما ترجيح داد.
• با خشايار مستوفي حسابي گل و خود را به جامعه طنز معرفي كرد.
• در بازيگري تنها مشوق خود را مادرش معرفي ميكند و هميشه به خاطر صداقت و روراستياش زبانزد خاص و عام است.
• نقاشي تنها هنري است كه به بازيگري نزديك ميداند او عاشق كارهاي آنتوان چخوف است.
• صبر و تحمل زيادي دارد و بسيار كمحرف است اما خودش را هيچ وقت دست كم نميگيرد.
• خودش معتقد است حميد لولايي آدم بيآزاري است. اخلاق او در منزل بسيار عالي است.
• بسيار دل رحم و مهربان است و بسيار علاقه دارد به ديگران ابراز محبت كند.
• عاشق سواركاري است و فوتبال را خيلي دوست دارد.
• عاشق بازي چارلي چاپلين است. در بچگي براي ديگران اداي چارلي چاپلين را در ميآورد.
• به بازي پرويز پرستويي علاقه فراواني دارد و از عطاران به عنوان آدم خوش فكر و بسيار فروتن ياد ميكند.
• از تلخترين خاطرههاي زندگياش فوت مادر خانمش بود كه روي او تاثير زيادي داشت.
• تعصب خاصي روي دو تيم پرسپوليس و استقلال ندارد اما به بازي مهدي مهدويكيا در تيم ملي
• اصالتا شمالي است اما بزرگ شده محله عشرتآباد است متاهل و دو دختر به نامهاي مريم و سارا دارد.
• از كودكي عاشق بازيگري بود و با استفاده از جعبههاي پودر لباسشويي و چسباندن عكس و گويندگي بچههاي محل را دور خود جمع ميكرد.
• با پولهاي عيدي خود به سينما ميرفت. بهترين تفريح زمان كودكياش سينما رفتن بود.
• عشق به بازيگري در 15 سالگي او را به كلاسهاي كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان كشاند.
• دوره كلاسهاي هنرهاي زيبا را به صورت شبانه گذراند.
• كار تئاتر را به طور جدي در سال 1358 با بازي در نمايشي به كارگرداني مرحوم رضا ژيان و سياوش طهمورث شروع كرد.
• «پيكرتراش» فيلم سينمايي بود كه از آن به عنوان كار دوم خود ياد ميكند اما اين فيلم به اكران عمومي در نيامد و هيچ وقت ديده نشد.
• در آغاز جنگ در فيلم سربداران هم نقش كوتاهي را ايفا كرد كه اين آخرين فيلم او قبل از شروع جنگ تحميلي بود.
• با شروع جنگ تحميلي به مدت شش سال از عرصه هنر دور ماند.
• در زمان خدمت سربازي همچنان به كار تئاتر مشغول بود «سبزه دوست بچهها» تئاتري بود كه او در اين دوران به همراه مرحوم رضا ژيان براي بچهها اجرا ميكرد.
• در سال 69 در كلاس مديريت سينما شركت كرد و پذيرفته شد و مديريت سينما عصر جديد را به عهده گرفت.
• مديريت سينما آزادي او را دوباره به دوستان قديمياش رساند كه اين ديدار مجدد موجب روي آوردن دوباره لولايي به بازيگري شد.
• «فراموشخانه» مجموعهاي بود كه با آن كار و بارش رونق يافت به همين خاطر از مديريت سينما استعفا داد و به بازيگري روي آورد.
• بهترين فيلمي كه در هنگام مديريتش در سينما اكران شد «مادر» بود كه هميشه از آن به خوبي ياد ميكند.
• سال 1372 از مديريت سينما آزادي استعفا داد و دقيقا يك سال و نيم بعد، سينما آزادي دچار آتشسوزي شد.
• عشق و علاقه او به بازيگري حتي در زمان مديريت سينما لحظهاي او را رها نميكرد به طوري كه هرگاه فرصتي به دست ميآورد زود جيم ميزد و خود را به سر صحنه ميرساند.
• با ساعت خوش قدم به عرصه طنز گذاشت. داريوش كاردان اولين كسي بود كه قابليتهاي او را در اين وادي كشف كرد.
• در ساعت خوش بيشتر از همه عوامل با مهران مديري و رضا عطاران رابطه بهتري داشت.
• مديريت سينما مانع ازحضور مدام او در سريال ساعت خوش ميشد. به همين دليل بازيگري را به مديريت سينما ترجيح داد.
• با خشايار مستوفي حسابي گل و خود را به جامعه طنز معرفي كرد.
• در بازيگري تنها مشوق خود را مادرش معرفي ميكند و هميشه به خاطر صداقت و روراستياش زبانزد خاص و عام است.
• نقاشي تنها هنري است كه به بازيگري نزديك ميداند او عاشق كارهاي آنتوان چخوف است.
• صبر و تحمل زيادي دارد و بسيار كمحرف است اما خودش را هيچ وقت دست كم نميگيرد.
• خودش معتقد است حميد لولايي آدم بيآزاري است. اخلاق او در منزل بسيار عالي است.
• بسيار دل رحم و مهربان است و بسيار علاقه دارد به ديگران ابراز محبت كند.
• عاشق سواركاري است و فوتبال را خيلي دوست دارد.
• عاشق بازي چارلي چاپلين است. در بچگي براي ديگران اداي چارلي چاپلين را در ميآورد.
• به بازي پرويز پرستويي علاقه فراواني دارد و از عطاران به عنوان آدم خوش فكر و بسيار فروتن ياد ميكند.
• از تلخترين خاطرههاي زندگياش فوت مادر خانمش بود كه روي او تاثير زيادي داشت.
• تعصب خاصي روي دو تيم پرسپوليس و استقلال ندارد اما به بازي مهدي مهدويكيا در تيم ملي