بـه سـلامـتی...
بـه سـلامـتی اونـایی کـه صـداشـون آروممون مـیکنه،نـگاهشون دیوونمون....
بـه سـلامـتی همــه اونـایی کـه قـبلأ بـودن،,ولی دیگــه نیستــن
چون دیگـه اونــایی نـیستن که قـبلأ بـودن....
بـه سـلامـتی رد پـاهای روی قــلبمون،به سـلامـتی اونـایی کـه بـرای رفـتن اومــده بـودن....
بـه سـلامـتی اونـایی که حرمـت نون و نـمک که هـیچ!
حـرمـت زخـمایی کـه بـاهاشـون خورده بـودیم رو هـم نـگه نـداشـتن....
بـه سـلامتی اونایی که دوست داشتیم مال مـا بـشن ولی جـلو چـشممون مـال یـکی دیگـه شدن....
به سـلامتی اونـایی که آرزو بـودن ولـی رویـا شـدن....
به سـلامـتی اونـایی که هرچقـدم بی معـرفت بـاشن بـازم درگیرشونیـم . . .
بـه سـلامـتی اونـایی کـه صـداشـون آروممون مـیکنه،نـگاهشون دیوونمون....
بـه سـلامـتی همــه اونـایی کـه قـبلأ بـودن،,ولی دیگــه نیستــن
چون دیگـه اونــایی نـیستن که قـبلأ بـودن....
بـه سـلامـتی رد پـاهای روی قــلبمون،به سـلامـتی اونـایی کـه بـرای رفـتن اومــده بـودن....
بـه سـلامـتی اونـایی که حرمـت نون و نـمک که هـیچ!
حـرمـت زخـمایی کـه بـاهاشـون خورده بـودیم رو هـم نـگه نـداشـتن....
بـه سـلامتی اونایی که دوست داشتیم مال مـا بـشن ولی جـلو چـشممون مـال یـکی دیگـه شدن....
به سـلامتی اونـایی که آرزو بـودن ولـی رویـا شـدن....
به سـلامـتی اونـایی که هرچقـدم بی معـرفت بـاشن بـازم درگیرشونیـم . . .